رجعت در ادیان گذشته و فرهنگ های پیش از اسلام

در اصطلاح مُتكلّمان، بازگشت انسان بعد از مرگ و حيات بعد از مرگ – معاد – نام داردكه بر طبق آن؛ انسان روزی مجدداً زنده خواهد شد و در آن ­هنگام به اعمال او رسيدگى خواهندكرد و نيكوكاران به ثواب و نعمت جاودانى و بدكاران نيز به كيفر و عذاب اعمالِ خود مى‏رسند. معاد در لغت نیز بمعنى بازگشت و عود به موقعیت قبلی است..

معاد، همواره يكى از مهم‏ترين مسائل مورد توجه اديان، متكلمان و فلاسفه بوده است و از ديرباز بحث – معاد و سرنوشت انسان- يكي از مهمترين اصول اديان بوده است. بی شک درک مفهوم حقيقيِ معاد كه جايگاه انسان را پس از مرگ تعيين می کند و نتيجه اعمال و اثرات آن را تشريح مي نمايد، بسيار حائز اهميت است. زيرا كه در صورت روشن شدن حقيقت معاد و سرنوشت انسان، بسياري از پرسشهاي بی جواب، پاسخ داده خواهد شد؛ اینکه كيفيت معاد و رجعت انسان چگونه است؟ آيا معادِ همه انسانها به يك شكل است و همه آنها پس از مرگ به سوي خداوند باز مي­گردند؟

به قول عزیز الدین نسفی: «معاد، جائی را گویند که یک نوبت در آنجا بوده باشند و باز خواهند که بهمان جای بازگردند. پس مبداء و معاد یک چیز باشد؛ که آن یک چیز را نسبت به آمدن مبداء – گویند، و نسبت به بازگشتن معاد خوانند»[1] توضيح آنكه: معاد، هم اسمِ زمان است و هم اسمِ مكان. يعني گاهى بمعنى– زمانِ عود- یا زمان بازگشت استعمال مى‏شود؛ يعنى زمانى كه در آن زمان، ارواح به اجسام بر مي گردند و نيزگاهى به معنى مكانِ عود- يعني بعنوانِ – جايگاهِ بازگشت– استعمال مى‏شود. کلمه – رجعت – نیز مضمن همین معنیست و چند بار در قرآن کریم به کار برده شده است.

همانطور که می دانیم، رجعت و تناسخ به معنی اصیل خود یعنی ” تولّد دوباره ” در دین هندو به طور کامل تصریح شده و خوشبختانه علماء نیز اصل و ریشۀ دین هندو را از مبدأیی الهی دانسته اند. ولی معتقدند که برخی انحرافات در این دین نیز اتفاق افتاده است که یکی از آنها ” تناسخ ” است!! و جالب اینکه کتاب الهی هندوان “بگودگیتا” سراسر حول محور رجعت و تولد دوباره است. و شکّی؛ در اینکه این ” کتاب الله ” بوده؛ نیست، زیرا که می فرماید؛

وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا  (النحل/ 36 )

و قطعا در میان هر جامعه ای؛ رسولی را مبعوث کردیم!

و می فرماید:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ …  (4/ ابراهیم)

و ما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر؛ به زبان مردمانش تا برای آنها (حقایق را) تشریح و روشن نماید.

 

بنابراین، باید از زبان و فرهنگ همان مردمان؛ رسولی ارسال و کتابی نازل شود (مثلا زبان هندی) تا قوم هندو هم از هدایت الهی بی نصیب نباشند. جالب اینکه سخنان خداوند در این کتاب نیز نشاندهنده هدف و مقصد الهی آن بوده است؛

«مردی که می داند مراد از قربانیها و ریاضتها منم‎ ‏و خدای بزرگِ همة عالم منم‎ ‏و یار و دمساز همۀ جهانیان منم‎، ‏به سکون و آرامش می رسد.

آغازِ این عالم منم و انجام آن نیز من. جز من چیزی نیست. همه عالم به من بسته است چون دانۀ گوهر به رشته. طعم آب منم، روشنی ماه و خورشید منم، مردیِ مردان منم، بوی خوش خاک منم.

مقصود منم. برپای دارنده و پروردگار منم و شاهد و قرار و پناه و یار منم. اصل هستی و فنای آن و مرجع و ‎اصل آن و بذر جاودانۀ آن منم. منم که گرمی می بخشم. منم که باران را حبس می کنم و منم که باران می فرستم،[2] جاودانگی منم و مرگ منم. هست منم و نیست منم.»[3]

با اینحال؛ اگر کسی منکر آن شود؛ انکار او باید بر اساس ادله ی محکم و تردید ناپذیر شرعی باشد و نه تجزیه و تحلیل ” ذهن ” و دست آوردهای علمی. و البته از افتخارات دینی ماست که؛ قرآن ما را ملزم به ایمان به همۀ کتابهای آسمانی پیش از خود نموده که:

و تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ  (آل عمران / 119)

و آنهایی که به همۀ کتابهای آسمانی ایمان دارند.

 

با اینحال اگر کتاب و عقیده ای تحریف شده باشد؛ و باعث گمراهی انسانها شود؛ این خداوند است که از میان مردمان؛ رسولی می فرستد و کتابی را نازل می نماید تا مردمان را بسوی حقایق هدایت کند. بر همین اساس، خداوند تاکید دارد که زبان عربی قرآن برای این است که؛ اَعراب بفهمند و باندیشند؛ باستناد چنین آیاتی؛ حتما باید رسول و کتاب جدید برای هندیها نیز؛ بر اساس زبان و فرهنگ خودشان نازل شده باشد. زیرا مگر قرار نیست؛ اینها هم بفهمند و تعقل کنند؟! همانطور که می فرماید:

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ   (2/ یوسف)

بدرستیکه ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم تا در آن باندیشید!

 

 و بالاخره خداوند در آیۀ ذیل؛ بر همۀ مومنین (که شامل مومنین هندو و بودایی و … هم هست) ” منّت ” گذارده می فرماید:

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ   (آل عمران / 164)

قطعا خدا منت گذاشته بر مومنین؛ زیرا که در میان آنها از خودشان؛ رسولی را مبعوث نمود تا برای آنها آیاتش را بخواند و آنها را پاک گرداند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد.

 

وانگهی؛ تاریخ ما مسلمانان؛ اتفاقا دربارۀ ” معاد ” مملو از اختلاف آراء و گاه حتی تکفیر عقائد است!! حال چگونه است که در میان میلیون ها هندو و بودائی (در طول تاریخ)؛ یک مومن هم از میان آنها عقیدۀ رجعت و تولد دوباره را حتی زیر سوال هم نبُرده است، چه رسد به تکفیر؟!

اینک با توجه به اختلافات درونی خودمان و تفسیرهای متفاوت از فهم حقایق و عقائد؛ چگونه ممکن است که؛ ما مسلمانان؛ دین بیگانه ای را درست تر از دین خودمان و بهتر از پیروان آن دین بفهمیم و درک کنیم؟! از طرفی، قرآن کتاب هدایت همۀ جهانیان است و در نتیجه کتاب مقدس و هدایت هندوها و بودائیان هم می باشد؛ حال وقتی آیات معاد در قرآن را؛ برای هدایتِ بیشتر و بهتر برای آنها بخوانیم؛ آنها درک و فهمِ “رجعتی” و “تناسخی” از آن آیات خواهند داشت؛ که اتفاقا باعث تقویّت بیش از پیش ایمان آنها در این مورد می شود! مانند آیات ذیل:

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ   (البقره / 28)

و شما مُرده بودید که زنده تان کرد. سپس شما را باز هم می میراند و بعد دوباره شما را زنده می نماید، سپس (سرانجام) به سوی او باز می گردید.

 

و همچنین:

أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ  بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (ق / 15)

آیا ما با آفرینش اول؛ ناتوان شدیم که در آفرینش دوباره و نو تردید دارید؟!

 

اینک وقتی کتابهای آسمانی ادیان ابراهیمی و ادیان برهمائی را در کنار هم قرار دهیم؛ می بینیم که وقتی عقیدۀ ” رجعت های متوالی” از زبان ادیان برهمائی شنیده شد؛ ادیان ابراهیمی به هیچوجه آن را انکار نکردند! ولی ملاک شرعی قضاوت چیست؟ ما که نباید انتظار داشته باشیم که هندوها و بودائیان برای فهم قرآن مثلاً به کُتب جنابِ ملاصدرا رجوع کنند!! همان کتبی که متاسفانه برخی پیشفرض های آن؛ اتفاقا در مورد معاد؛ از جانب بسیاری از علمای مسلمان نیز بدرستی کفرآمیز تشخیص داده شده است. بلکه این خود قرآن است که با بیانی شیوا حقیقت را برملا ساخته و به اثبات حقیقتِ معاد و رجعت در ادیان پیشین پرداخته است.

به هر حال، با مطالعه و بررسی در ادیان گذشته و منابع برجای مانده از آن دوران کهن، به مطالبی بر می‌خوریم که مفهومِ رجعت و بازگشت انسان را در دستورات و پندهای بزرگان و رهبران آنها آشکار می‌سازد. از اينرو، حقیقتِ رجعت را در لابلای آیات و روایات کشف کنیم، در ذیل، به برخی از نکات مهم و روشن کننده ای که در کتب ادیان گذشته آمده اشاره می کنیم و منتخبی از نکات قابل توجه در متون دینیِ اقوام گذشته را بازگو می نماییم.


[1] – انسان الکامل نسفی ، در بیان صراط،  ص 158

[2] – یاد آور آیه شریفه ” وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ. ”  (28 / شوری)  و اوست خدایی که باران را پس از نومیدی خلق می‌فرستد و رحمت (و نعمت) خود را فراوان می‌گرداند.

[3] – گیتا (سرود الهی) – ترجمه  محمد علی موحد – ص 106 تا 122

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *