اصل زندگی های متوالی یا همان رجعت، مجموعه منسجمی از قوانین معنوی است که خداوند متعال، نظامِ آن را بر اصلی ریشه ای به نام “سیر تکامل جمیع موجودات” استوار نموده است و این اصل، پاسخگوی شبهاتی است که همواره کثیری از انسان ها در مقوله عدل الهی با آن دست به گریبان بوده اند. در واقع اعتقاد به این اصل، به معنی آگاه شدن از وضعیت خود و پی بردن به حقایق وجود است. این موضوع، اصل ایمان به عدالت الهی را استحکام می بخشد. اعتقاد بر این اصل، به انسان اطمینان می دهد که حقوقش هرگز پایمال نخواهد شد و نیز تحمل ناملایمات را در زندگی برای بشر آسانتر می کند.
اگر انسان با تکیه بر دو اصل زندگی های متوالی و سیر تکامل، بتواند تا حدودی فرایند عدل الهی را تشخیص بدهد، موفق خواهد شد هدف و جهت گیری درستی به اندیشه های خود بدهد. چه بسا حقیقتِ این اصل بتواند وسیله مطلوبی جهت جوابگویی به چون و چراهای ذهنی افراد متفکر شود، و آنها را از نقصی که در فلسفه و هدف زندگی مشاهده می کنند دور نماید و در نهادشان کشش به سوی اصل خود -که فطرت ذاتی شان به آن تمایل دارد- را بیدار کند.
«اگر همه مردم جهان امروز معتقد به -عود در تجسُّد- باشند بزودي جواب هاي كافي براي معماي سقوط انسان و گرفتاري های او و اينكه عاقبتِ اين موجود چه خواهد شد، پيدا خواهند كرد لكن جهان غرب هميشه مشغول نبرد مادي زندگي خود مي باشد. چون آنها روح و نفس خود را با شعله هاي فريبنده مادي گرم مي كنند و به واسطه داشتن اعتقاد به اين فلسفه ( يعني فلسفه مادي گرايي) ايمان قديمي خود را از دست داده اند. در نتيجه به اقليم تاريكي داخل شده اند كه فقط شعله هاي اشياء و عوامل مادي زودگذر در آن فروزان مي باشد و بديهي است كه روشنيِ مشعل ضعيف ماده نمي تواند راه بسيار پر پيچ و خم و طولاني مسير تكامل انسان را روشن سازد.»[1]
اما آموزه “رجعت” -که به جرات می توان گفت از بزرگترین آموزه های ادیان است- به ما این فرصت را می دهد که دوباره متولد شویم و بدهی های کارمایی را در رابطه با افراد دیگر بپردازیم، آزاد شویم و ثمره کارهای خیرخواهانه ای که انجام داده ایم را نیز درو کنیم. همچنین معنای علامت سوال در زندگی را درک کنیم. چرا من؟ چرا من نه؟ چرا در شرایط یکسان، شخصی سالم و شاد به دنیا می آید، در حالی که دیگری ناشاد، فقیر و بیمار به دنیا می آید؟ شخصی ظاهراً “به طور تصادفی” بر اثر آنفولانزا می میرد و شخصی که از طبقه نهم به روی آسفالت می افتد، سالم می ماند. چرا برادر شما با ترفیعات اینقدر خوش شانس است، در حالیکه شما نمی توانید هیچ شغلی را برای خود حفظ کنید، با اینکه شما و او فرصت های یکسانی داشتید و … .
چرخه های طبیعی کارما در رجعت میتوانند به ما کمک کنند تا بفهمیم چگونه به جایی که امروز هستیم رسیده ایم و برای اصلاح آن چه باید بکنیم. آنها می توانند به ما کمک کنند تا بفهمیم چرا با مجموعه خاصی از توانایی ها و استعدادها، بحران ها و چالش ها، حرفه ها و آرزوها متولد شده ایم. آنها می توانند به ما کمک کنند تا با سؤالاتی که در لحظات عصبانیت ما را عذاب می دهند کنار بیاییم: “چرا من از این والدین متولد شدم؟ چرا این بچه ها در خانواده من به دنیا آمدند؟ چرا از آب یا ارتفاع می ترسم؟ چرا ازدواج نکردم یا با ناراحتی ازدواج کردم؟» و غیره.
این آموزه الهی به ما می گوید که ما بخشی از یک جریان متحرک آگاهی هستیم و روح ما در فرآیند انباشته شدن تجربیات، در بسیاری از زندگی ها رشد می کند و ارتقاء می یابد.
[1] – انسان روح است نه جسد – ص 360
دیدگاهها