بودا بنیانگذار این مذهب در سال 560 قبل از میلاداست،بودا سعي بر اين داشت تا آيين هندو را كه در برخي موارد منحرف شده بود، اصلاح نمايد. البتهبودیسم هم مانند هندوييسم بر روی اصل -ترک دنیا- قرارگرفته است و جنبشی فکری برای خلاصی از رنج است.[1] «بنابرآيين بودايي، نيروهاي فيزيكي و ذهني تشكيل دهندهي موجودات، بعد از مرگ باقي مي مانند و به اشكال ديگري ظهور ميكنند كه به آن -تولد دوباره- ميگويند. آيين بودايي، “من” را صرفاً صورتي جدا شده و دور افتاده از -وجود مطلق- مي داندكه به شكلي ديگر در زندگيِ ديگري ظاهر مي شود.
در آيين بودايي، غايت معنويِ انسان، نابودكردن ميلي است كه رهايي از آن، او را از دُورِ رنج آورِ مرگها و تولد هاي پياپي آزاد مي كند و او را به –نيرُوانا– مي رساند. در اين حالت انسان از دردِ جدايي (از مبدء حقيقي) خلاص شده و به سعادتي وصف ناپذير دست مي يابد.»[2] “بوداییان بر این باورند که هیچکس نمی تواند نیروانا را تشریح کند و نمیتوان آن را با هیچ شرح و بیانی به کلام جاری ساخت.
بودا، «نیروانا» را به صورتهای متعددی تعریف کرده است؛ به صورت شادی عظیم، صلح و آرامش، فناناپذیری، بدون شکل و قالب، آنسوی زمین، آنسوی آب، آنسوی آتش، آنسوی هوا، آنسوی خورشید و ماه، پایانناپذیر و بیکران و همچنین رهایی از درگیری و منی و ریشه کن کردن حرص و طمع، کینه و دشمنی و فریب و تمامی خصوصیات نازیبا. به عبارت دیگر نیروانا پاکی محض و آرامش مطلق است.”[3]
هندوان به حدِّ فاصلي ميان مرگ و تولد دوباره قائلند، اما بعضي از بوداييان بر اين عقيده اند كه بازگشت، بلافاصله بعد از مرگ صورت مي گيرد. با اين وصف برخي نيز ” مرحله مياني ” را نيز مي پذيرند كه مدت آن چند هفته بيش نيست و در طي آن مردگان ميتوانند به جسم جديد خود وارد شوند. «بنا بر سنّت بودايي، تولد مجدد بلافاصله بعد از مرگ اتفاق مي افتد. بنابراين جايي براي “عالمِ واسط” وجود ندارد. اما برخي فِرَق بودايي– به خصوص بودايي تبتي- بر اين عقيده اند كه پس از مرگ، روح از ناحيه ی واسط(يعني عالم برزخ) عبور مي كند. براي اين كه شخصِ مُحتضَر بتواند اين سفر را به انجام رساند، لاماها[4] به كنار بستر او آمده و برايش دعا ميكنند. اينجاست كه روحِ فرد فرصت مي يابد تا خود را از چرخه بازگشت هاي مكرر خلاص كند!! وگرنه، اگر همچنان خواستار بازگشت به اين جهان باشد، به جسم مي آيد، و اين ترتيب همچنان تكرار مي شود، تا به تدریج و در طي زندگاني زميني يا در هنگام مرگ، بر فاني بودن دنيا و همه چيز آگاه شود.»[5]
بودا نيز -مانند هندوان- معتقد به قانون -كارما- بود. به عقيده او، آن قانون واقعی که در جهان کارساز میباشد، عبارت است از قانون عمل و عكس العمل (كارما) که یک اصل غیر قابل اجتناب، سخت و انعطاف ناپذیر، و غیر فردی (و عمومي) است. قانون كارما، تنها اين نيست كه هر عمل نتيجه اي دارد- بلكه بيان مي دارد كه كسي كه عملی را انجام مي دهد بايد نتيجه آن را نيز متحمل شود.
در واقع «قانونِ كارما به وسيله برگشت نتيجه عمل، كوتاهي روح را براي رسيدن به آن سطح شايسته، به او اعلام مي كند. در اين هنگام روح احساس مي كند همانطوري كه خودش مي خواهد خداوند گناهان او را ببخشد و زودتر به مرتبه كمال برسد پس او نیز بایدگناهان ديگران كه نسبت به وي مرتکب شده اند را ببخشد. اين روشي است كه ما در قانون كارما با آن مواجه مي شويم يعني هر انتظاري كه از خدا درباره خود داري، همان كار را تو درباره ديگران بكن. زيرا امكان ندارد اراده خداوند تعلق به بخشيدن گناهان انساني بگيرد، مگر اين كه آن انسان همان عفو و بخشش را درباره ديگران انجام دهد. چون در قانون كارما نتيجه بايد از جنس عمل باشد. بخشش، بخشش مي آورد و قساوتِ قلب نیز، نتيجه عدم بخشودگي مي باشد.
از گفته هاي بوداست كه:« نه در آسمان و نه در دل دریا، و نه اگر در شکاف کوهها پنهان شویم، نقطهاي پیدا نمیشود که انسان بتواند از مکافات اعمال خود بدانجا پناه برد.»[6] [7] به گفته او« اگر يكي از مريدان آرزو دارد كه به مقام تحول روحي برسد كه ديگر مجبور نباشد در يك جهان سراسر درد و رنج مجدداَ متولد شود، و نسبت به رستگاري غايي و (معادِ روحانيِ خود) خاطر جمع شود، در آنصورت بگذار همة آنچه را كه صحيح است انجام دهد؛ بگذار او خود را به آرامش قلبي كه از درون انسان مي جوشد سرگرم نمايد؛ بگذار او جذبه و سرمستيِ تأمل و تمركز را از دست ندهد، بگذار او همه چيز را به دقت ببيند…. »[8]
صحنه قضاوت نهایی نيز در این آیین بدین صورت ترسیم گردیده است: « نگهبان جهنم، افراد بدکار را به پیشگاه پادشاه جهنم -یاما- میآورد و او خطاب به آنان میگوید: آیا شما وقتی که روی زمین بودید آن پنج نفر پیام آوری را که برای انذار شما فرستاده شده بودند ندیدید؟ (یک بیمار، یک بچه خردسال، یک مرد پیر، آدم جنایت کاری که از مجازاتش رنج میکشید، و بدون شک شخصِ مرده را)؟ [9]
مرد بدکار جواب میدهد: من همه آنها را دیدم.
(پادشاه جهنم) مي گويد: آیا تو در درون خود فکر نکردی که من هم در معرض تولد، پیری و مرگ میباشم! پس بگذار کار خوب انجام دهم!
آدم بدکار جواب میدهد: خیر آقا! من این کار را نکردم. من از فرط حماقت هيچگاه به این امور نیاندیشیدم.
سپس پادشاه جهنم – یاما- سرنوشت او را اعلام میکند: کارهای بدِ تو کارهای مادر، پدر، اقوام، دوستان و مشاورین تو نیستند. تو تنهایی همه آنها را انجام دادهاي و تو تنها هم باید حاصل دسترنج خود را درو کنی.»[10] [11]
همانطور که پیش از این گفته شد، عبارت خاص دین بودایی کلمه – نیروانا– است، این کلمه معمولاً به معنی- بالاترین شادمانی ها– معنی شده است. گفته بوداست که: “آنهایی که اذهانشان از وجود در آینده بیزار شده، افراد خردمندی که تخم وجود را نابود ساختهاند و بر تمایلات آنها هرگز اضافه نمیشود، مثل این چراغ ( از خانه) بیرون میروند.” [12]
« بودا معتقد بود كه تمام چيزهاي زنده، رواني دارند، و او از دوزخهاي هفتگانه كه هر كدام در زير ديگري قرار دارد و هر يك از ديگري وحشتناكتر است اطّلاع داده و گفته: روانهائي كه پيوسته بدي پيشه كنند در آن دوزخها جاي خواهند گرفت، و چون نفسي گناه كند، سنگين ميشود و به پائين ميرود و اگر گناهان او زياد باشد همچنان تا دوزخ هفتم فروتر و فروتر خواهد رفت، امّا چون رواني نيكو و پاك باشد به بالا ميگرايد و به يكي از بيست و شش آسمان ميرود كه بر روي يكديگر قرار دارند، و هر گاه رواني چنان پاك و خوب گردد كه به اندازة كافي سبك گردد، به آسمان بيست و ششم رفته و در آنجا به «نيروانا» ميپيوندد.
و بالآخره یکی از کتب بودایی به نام-آوای رهایی– در یکی از روایات متعددش اعتقاد به خدای واحد را آشکار می سازد و میگوید: بیهوده بود که سازنده خانه (تن) ام را، در زندگیهاي بیشمار جستجو میکردم، و موفق به یافتن آن نمیشدم. چه دشوار است تحمل زندگیهاي متوالی! لکین اکنون من تو را میبینم، آه ای سازنده من! و من دیگر هرگز از این پس به بنای خانهام نخواهم پرداخت، زیرا که: الوارهای آن را در هم کوفتهام، تیرهای سقف را به دو نیم کردهام و خواستن ها را درهم شکستهام و از این روست که ذهنم آزادانه در طَیَران است.
او معتقد بود که:لذتها، دلبستگی ها و شادی ها به آدمیان روی می آورند و مردمان نیز به خوشیها پشت گرمند و شادمان. آنها در دایره حیات و پیری گرفتارند و خود نمی دانند. او اندرز می داد که: “رها کنید گذشته و آینده را و آنچه در میان است که چون فکر آزاد شد، آزاد از هر آنچه هست، بازگشتی نیست مرگ و پیری را.” و همچنین می گفت: آنکس که به کمال رسید، فارغ از ترس و بی نیاز و بی نقص، خارهای هستی را از ریشه برانداخت. او را این، آخرین جسم است.
به عقیده وی، علت اصلی برای ادامه چرخه مرگ زندگی، ماندن شعور در جهل است و وقتی جهل ریشه کن شود، تولد دوباره هم از بین میرود.
«بی درنگ کوشش کن، فرزانه باش. آنگاه که آلودگی هایت زدوده شوند، و ترا گناهی نباشد، دیگرباره به زائیده شدن و پیری باز نخواهی گشت.» [13]
[1] – تاریخ جامع ادیان – صفحه 176
[2] – معنويت يك علم است، ص 119
[3] – نیروانا – سایت ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
[4] – راهبان بودايي را – لاما – گويند.
[5] – معنويت يك علم است ص 139
[6] – مشابه با آیه شریفه (يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ) اى پسرك من، اگر [عمل تو] هموزن دانه خَردلى و در تختهسنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مىآورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است.h
[7] – دهمه پرده – صفحه 127 و کتب مقدسه، جلد 10 – بخش 1 – صفحه 35
[8]– رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- دفتر نشر فرهنگ اسلامی- چاپ یازدهم 1382- صفحه 121- 124
[9] – بسیار جالب است که مشابه همین عبارات را در آیه 8 سوره ملک در قرآن کریم می خوانیم که: (كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ) یعنی هر فوجی را که به آتش در افکنند خازنان جهنّم از آنها پرسند: آیا انذار کننده ای برای راهنمایی شما نیامد؟
[10] – مویینر ويلیامز, دین بودایی، صفحه 114 – 115
[11] – یادآور آیه شريفة ( أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير) (36 و 37 / فاطر) آيا ما به شما چندان عمر نداديم كه در آن هر كس كه قصد تذكّر دارد متذكّر شود و (عبرت گيرد؟ به علاوه) هشدار دهنده به سراغتان آمد (ولى شما توجّهى نكرديد)، پس اينك بچشيد عذاب را كه براى ستمگران هيچ ياورى نيست.
[12] – کتب مقدسه – جلد 10 –بخش 2 – صفحه 39
[13] – کتاب دمامپادا – راه حق. ضمناً تشابه با آیات؛ افما نَحْنُ بِمَيِّتينَ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ (58 تا 64 / صافات) یعنی: آیا ما دیگر نمیمیریم؟ مگر مرگ دنیا و دیگر معذب نمیشویم؟ پس این همان پیروزی بزرگ است. و عمل کنندگان باید برای رسیدن به آن بکوشند.
دیدگاهها