چه کسانی از رجعت به دنیا محروم اند؟

بر اساس آنچه که تاکنون گفته شد، دریافتیم که داشتن زندگی های متعدد پیش از این زندگی، نه تنها هیچ منع عقلی ندارد، بلکه هیچ تضادی با آیات قرآن کریم نیز ندارد. آنچه که در قرآن کریم و روایات اهمیت ویژه ای دارد اعتقاد به قیامت است و این امر تضادی با امکانِ وجود زندگی های دوباره ندارد و اینکه آیا ما پیش از این زندگی، یا پس از این زندگی – و البته پیش از قیامت- زندگی های دیگری داشته باشیم، به هیچ وجه رد شده نیست. و هیچ نصّی هم مبنی بر عدم امکان آن، وجود ندارد و اساساً اگر رجعت و تولّد دوباره؛ عقیده ای خرافی و باطل بود؛ قرآن کریم؛ بعنوان اَقوَم و اَحسنِ کُتُبِ هدایت؛ موظف است به نفی و انکار صریح و قاطع آن. در صورتیکه تنها سخن قاطع در قرآن کریم مبنی بر عدم رجعتِ برخی افراد آیه ذیل است که می فرماید:

وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لايَرْجِعُونَ، حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ   (95 و 96 / انبیاء)

بر مردمانِ شهری که ما آنها را هلاک کردیم؛ حرام است که بازگردند! تا آن ‌زمان‌كه [راه بر] «يأجوج» و «مأجوج» گشوده شود و آن‌ها از هر محلّ مرتفعى به ‌سرعت عبور كنند.

محسن قرائتی در تفسیر نور، آشکارا می نویسد: «در اینکه مراد از عدم بازگشت کفار چیست، از امام صادق(ع) نقل است که فرموده اند:

برای افرادی که به قهر الهی در دنیا هلاک شده اند، دیگر رجعت دنیوی ممکن نیست، ولی برای کفاری که هلاک نشده اند و به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند، این رجعت به دنیا امکان پذیر است[1]

بعنوان مثال؛ در نظر بگیرید که ستمگری چندین بار پس از مرگهایش؛ به زندگی دنیا بازمی گردد و هر بار هم پادشاه و یا صاحب قدرت بزرگ و مهمی می شود. اما در هر زندگی؛ ظلم و ستمِ او رشد و قوّت می یابد تا اینکه بالآخره در یکی از زندگی هایش ستمگریِ او به حد نهایت می رسد و در این موقع است که ناگهان قیامتِ حکمرانی های ستمگرانه اش برپا می گردد و با عذابی سخت و دردناک به هلاکت می رسد. این نمونه ی همان کسی است که پس از ظلم و ستم های بسیار در طول زندگی های مکرر، به اوج سیاهی و پلیدی رسیده و نامه اعمال خود را کاملا سیاه نموده و بالطبع چنین کسی مانند زباله ای سمّی دور ریخته خواهد شد، زیرا که دیگر امیدی به اصلاح وی نخواهد بود. بنابر این،” آنان که دوره آزمایش را -گرچه با یک نوبت کوتاه- طی کرده اند و حکم قطعی در پرونده آنان ثبت شده است، دیگر به دائره تکلیف و کلاس امتحان بازنمی گردند.[2]“به عبارتی دیگر، عدم رجعت به دنیا تنها در مورد هلاک شدگان و آنهایی است که پرونده اعمال خود را سراسر سیاه کرده اند، اما افرادِ متوسط و مبتدی که اکثریت ساکنین زمین را تشکیل می دهند، می توانند برای رشد و ارتقاء خود از نعمت تولد دوباره و سعی و تلاش مجدد استفاده کنند. اکنون معلوم می شود که روایت مشهور امام صادق (ع) در مورد رجعت، تنها ناظر به رجعت اهل بیت پیامبر (ع) و دشمنان آنها در آخر الزمان است که می فرماید:

رجعت(در آخر الزمان)، عمومى نيست؛ بلكه ويژه گروهى خاص است و تنها، گروهى بازگشت مى كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند.[3]

بنابر این، «از بیان آیه 95 انبیاء این مفهوم به روشنی قابل درک است که بازگشت افراد عادی و مستضعف: امثال کودکان، نوجوانان و مانند آنان که حکم قطعی درباره آنان صادر نشده و به اصطلاح پرونده آنان ناقص است، در دوره تکلیف بلامانع بوده و آنها از ارفاق الهی و شرکت در کلاس تجدیدی بهره مند خواهند شد؛ تا زمانی که بالاخره حُکم قطعی درباره آنان صادر گردد.»

با این توضیح، روشن می شود که آیه شریفه 95 سوره انبیاء، نه تنها مسأله رجعت را مورد تردید قرار نمی دهد. بلکه خود استثنایی است در مسأله رجعت (به شکل عام). زیرا تا رجعت قطعی نباشد، استثنای آن بی مورد خواهد بود. بنابر این، رجعت، یک قانون عمومی و لطف الهی برای همگان است و استثنای هلاک شدگان نیز در این آیه شریفه به این دلیل است که پرونده آنان تکمیل شده است. آنها همان افرادی هستند که خداوند درباره آنها می فرماید:

وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ   (28/انعام)

و اگر بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمى‌گردند و آنان دروغگويان اند.

همانطور که می بینید، اجابت نکردن خواسته این افراد نیز به خاطر این است که (پس از رجعت های مکرر) بالآخره پرونده آنها تکمیل شده و عذاب الهی برای همیشه شامل حال آنها خواهد بود. لذا آنها تا قیامت عُظمی از رجعت محروم خواهند بود. این مطلب درست مطابق با آیه قبلی است که فرمود: هلاک شدگان، از رجعت به دنیا محروم اند اما دیگران هیچگاه از لطف و امداد الهی بی بهره و محروم نخواهند بود.

در تفسیر این آیه شریفه از امام صادق (ع) روایتی بسیار جالب و حیرت انگیز بیان شده که حقیقت را به شکلی واضح بیان نموده است؛ عثمان‌بن‌عیسی از یکی از شیعیان نقل می‌کند که امام صادق (علیه السلام) فرمود:

” خداوند به آبی فرمود: «گوارا و شیرین باش که از تو بهشتم و اهل اطاعتم را می‌آفرینم» و به آبی فرمود: «شور و تلخ باش که از تو آتش و اهل معصیتم را می‌آفرینم».

سپس آن دو آب را بر گِل جاری ساخت. سپس مشتی با این [دست] -و آن دست راست است- گرفت و آن‌ها را مانند ذرّه‌هایی آفرید. سپس آن‌ها را برخودشان گواه ساخت؛ [و فرمود]: آیا من پروردگار شما نیستم؟. (اعراف/۱۷۲). و اطاعت من بر شما واجب نیست؟ گفتند: «آری». (اعراف/۱۷۲). پس به آتش فرمود: «آتش باش». ناگهان آتشی افروخته شد و به آنها فرمود: «در آن بیافتید».

بعضی از آنها در رفتن شتاب کردند و بعضی از آن‌ها با تأخیر رفتند و بعضی از آن‌ها از جایشان حرکت نکردند. هنگامی‌که گرمایش را احساس کردند، برگشتند و هیچیک از آنها در آن باقی نماندند.

سپس مشتی با این [دست] گرفت و این‌ها را همانند آن‌ها مانند ذرّه‌هایی آفرید. سپس آنها را بر خودشان گواه ساخت مانند آنچه دیگران را گواه ساخته بود. سپس به آنها فرمود: «در این آتش بیافتید».

بعضی از آنها با تأخیر رفتند و بعضی از آنها با شتاب رفتند و بعضی از آنها در یک چشم‌به‌هم‌زدن عبور کردند و همه‌ی آن‌ها در آن افتادند (ماندند).

سپس فرمود: «سالم از آن بیرون بیایید». آنها بیرون آمدند در حالی که هیچ گرفتاری نداشتند. پس دیگران گفتند: «پروردگارا! از ما درگذر تا همانگونه که آنها رفتار کردند عمل کنیم».

خداوند نیز فرمود: «شما را بخشیدم»؛ [4]

پس باز بعضی از آن‌ها با شتاب رفتند و بعضی از آن‌ها با تأخیر رفتند و بعضی از آن‌ها نیز (باز) از جایشان حرکت نکردند، همانگونه که در بار اوّل حرکت نکردند و این معنای کلام خداوند است که فرمود: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ.[5]

همانطور که ملاحظه می کنید، زبان این روایت مربوط به – گذشته- است، یعنی این حکایتی است که از آغاز خلقت بر بشریت جاری بوده است، و ما انسانهای امروزی نیز در میان آنها بوده و هستیم. واضح است که در میان این افراد، کسانی بوده و هستند که از خداوند درخواست بخشش و گذشت و فرصت دوباره داشته اند تا بتوانند گذشته خویش را جبران کنند و (همانطور که دیدید) دعای ایشان اجابت شده و خداوند از آنها درگذشته و به آنها مهلتی دوباره داده، اما برخی از آنها تغییری نکردند و باز از طغیان و معصیت دست برنداشتند. اینها همانهایی هستند که خداوند در وصف آنها فرموده: “اگر بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمى‌گردند.” قریب به همین مضمون از پیامبر اکرم (ص) نیز روایت شده که فرمود:

مردم وارد آتش می‌شوند، سپس به تناسبِ اعمالشان از آن خارج می‌شوند؛ اوّلین گروه از آن‌ها مانند درخشش رعد و برق، سپس دوّمین گروه مانند عبور باد، سپس سوّمین گروه مانند دویدن اسب، سپس چهارمین گروه مانند سواره، سپس پنجمین گروه مانند مرد دونده و ششمین گروه نیز مانند کسی که راه می‌رود، [از آن خارج می‌شوند].[6]

همانطور که می بینید، فعل های این روایت مربوط به زمان حال است. این یعنی اینکه؛ روند پالایش انسانها در چرخه مرگ و زندگی و مهلت های مکرری که خداوند در اختیار انسان قرار می دهد اکنون نیز در حال اجراست و در گذشته نیز همواره اجرا شده است. ضمن این که در این روایت تصریح شده که انسان ها به تناسب اعمالشان از آتش خارج می شوند. بنابر این، تا امید تغییر در نفس آدمی وجود داشته باشد، خداوند با بازگشت های مکرر به او مهلت می دهد، اما چنانچه دیگر تغییری حاصل نکردند و دیگر امیدی به اصلاح آنها نباشد، از بازگشت به دنیا برای همیشه محروم خواهند شد. روایت ذیل هم که در مورد چنین افرادی بیان شده، قابل توجه افرادی است که مدعی اند در روایات اسلامی هیچ سندی دال بر زندگی های دوباره نیامده است. بر طبق اين روايت:

«حضرت مهدی (ع) پس از ظهور، عمر و ابوبكر را زنده و حاضر مي­نمايد. سپس دستور مي دهد تا تمام مردم جمع شوند. آنگاه اعمال آنها را در هر دوره‏اى از ادوار شرح مي دهد!!!![7] تا آنكه داستان كشته شدن هابيل فرزند آدم و برافروختن آتش براى ابراهيم و انداختن يوسف در چاه و زندانى شدن يونس در شكم ماهى و قتل يحيى و (سعی) در به صلیب كشيدن عيسى (ع) و شكنجه دادن جرجيس و دانيال پيغمبر و زدن سلمان فارسى، و آتش زدن دربِ خانه امير المؤمنين و فاطمه زهرا و حسن و حسين (ع) و تازيانه زدن به بازوى صديقه كبرى فاطمه زهرا (س) و در را به پهلوى او زدن، و سقط شدن “محسن” بچه آنحضرت و سمّ دادن به امام حسن (ع) و كشتن امام حسين (ع) و اطفال و عموزادگان و ياوران آن حضرت و اسير كردن فرزندان پيغمبر (ص) و ريختن خون آل محمد (ع)، و هر خونى كه بناحق ريخته شده، و هر زنى كه مورد تجاوز قرار گرفته شده، و هر خيانت و اعمال زشت و گناه و ظلم و ستم كه از زمان حضرت آدم (ع) تا موقع قيام قائم از بنى آدم سرزده همه و همه را بیان نموده و بر آنها ثابت نموده و ملزم مي گرداند و آنها نیز به گناهان خویش اعتراف مي كنند…. .»[8]

علامه مجلسی (ره) در شرح این روایت آشکارا می نویسد: “این روایت از تکرار حیات در ادوار حکایت می کند و اینکه هیچکس نیست مگر این که زندگی او در حیات دنیا بارها تکرار می شود و برای همین است که امام (ع) آن دو را بر می انگیزد تا از افعالی که در هر دوره مرتکب شده اند، از آنها سوال کند.” [9]

همانطور كه از اين روايت بر مي آيد، ارواح جنايتكاری مانند اين دو تن كه با غصب خلافت، مسير دين را به انحراف كشاندند و موجبات گمراهي بسياري از مسلمانان را فراهم آوردند، در طول تاریخ هرگاه كه در مقابل خاندان نبوت قرار گرفتند، مخالفت كرده و عَلَم ستيزه و عناد بلند كردند و دست خود را به خون اين بزرگوارانِ تاريخ آلوده نمودند و هيچگاه پي به خطاي خود نبردند و در چاه عميقِ ضلالت و شقاوت فرو افتادند؛ زماني يكي از آنها قابيل بوده است كه هابيل را به ناحق كشت، زماني ابراهيم (ع) را به آتش انداختند، زماني يوسف(ع) را به چاه افكندند، زماني حضرت يحيي (ع) را كشتند و جرجيس و دانيال نبي را شكنجه دادند و بالأخره عصرِ ظهور اسلام نيز باز به آنها مهلت داده شد تا به دنيا بازگردند و خطاهاي خود را جبران كنند، اما در مقابل خاندان پاك عترت رسول خدا (ص) نيز مرتكب كثيف­ترين جنايات شدند و پرونده خود را تماماً سیاه کردند.

آنها همزمان با حضور پيامبران الهي در طول تاریخ، همواره از خداوند متعال مهلت خواستند كه به دنيا بازگردند به اميد آنكه شايد اين­بار به خاندان نبوت حسادت نورزند و با آن بزرگواران خصومت نكنند اما هربار كه به دنيا بازگشتند، اين فرصت را غنيمت نشمرده و مسير جنايتكارانه خود را تغيير ندادند، و از آنجايي كه آنها اولين و زشت­ترين گناهان بشر را بر روي زمين مرتكب شدند، باب بزرگ جنايت و معصيت را بر روي بشريت باز كردند و بدي و عصيان را به تمامي مردم تعلیم دادند، و به همين دليل نسبت به تمامي جنايات بشر از آدم تا قيام قيامت نيز مسئول مي­باشند. بنابر این، اینها از همان دسته افرادی هستند که دیگر به دنیا باز نخواهند گشت مگر در زمان رجعت حضرت صاحب الزمان (ع)، زیرا که اگر بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمى‌گردند.

البته باید گفت که «اكثر كساني كه فريب راهنمايانِ كاذب را مي‌خورند، خود در حال و يا در (زندگی های) گذشته خطاهايي مرتكب شده‌اند. مثلاً كسي كه باعث از دست رفتن ايمان ديگران شود، در زندگي‌هاي بعد پيرو راهنمايان كاذب، راهي كاذب و يا ديني كاذب مي‌شود تا گمراه گردد» پس فريب خوردن، نتيجه فريب دادن است. و چنین کسی تا خدا نخواهد هیچگاه از جهنمِ دنیا نجات نخواهد یافت.

*****

باید در نظر داشت که آنچه که تاکنون بیان شد، با مفهوم – صراط- که یکی از مفاهیم مهم در متون اسلامی است، شباهت بسیار دارد. در تعریفِ عوامانه، صِراط، پلی بر روی جهنم است که همه انسان‌ها در قیامت از آن عبور می‌کنند. بر اساس برخی از احادیث بر روی صراط مَواقفی (ایستگاه‌هایی) وجود دارد که اعتقادات و اعمال فرد در آن‌ها حسابرسی می‌شود. سرعت گذر انسان‌ها نیز از روی صراط متناسب با اعمال آنها در دنیاست، برخی به سرعت از آن می‌گذرند و برخی هزاران سال بر روی آن گرفتار خواهند بود و برخی از آن سقوط کرده، به جهنم می‌افتند.

عزیز الدین نسفی در تعریف صراط بر طریق اهل تناسخ – که شرح اقوال آنها پس از این خواهد آمد – می گوید: «نفوس جمله آدمیان در عالم علوی موجود بودند و هر یک بوقت خود از عالم علوی باین عالم سفلی نزول می کنند و بر مرکب قالب سوار می شوند وکمال خود حاصل می کنند. چون کمال خود حاصل کردند، باز عروج می کنند و به عالم علوی باز می گردند و این نزول و عروجِ ارواح صراط است که بر روی دوزخ کشیده شده است، از جهت آن که در حدیث آمده است که صراط بر روی دوزخ کشیده شده است و صراط از مو باریکتر است و از شمشیر نیزتر است. و بر صراط چندین گاه بزیر می باید رفت و چندین گاه راست می باید رفته و چندین گاه ببالا می باید رفت. و هرکه از صراط گذشته از دوزخ گذشت و به بهشت رسید و بر صراط بعضی کس زود روند و بی زحمت بگذرند و بعضی کس دیر و با زحمت بگذرند، و بعضی کس نتوانند گذشت و در دوزخ افتند.

ای درویش! این صراط که بر روی دوزخ کشیده است، نزول و عروج است. از جهت آن که در نزول و عروج چندین گاه بزیر می باید رفت و چندین گاه راست می باید رفت و چندین گاه بالا می باید رفت و این نزول و عروج بر روی دوزخ کشیده است، از جهت آن که هرچه در زیر فلک قمر است، دوزخ است و هر که این نزول و عروج را تمام کرد، از دوزخ درگذشت و به بهشت رسید. بعضی کس این نزول و عروج را زود و بی زحمت تمام کنند و بعضی کس دیر و با زحمت تمام کنند و بعضی کس نتوانند تمام کرد و بدرکات دوزخ فرو روند. و درین نزول و عروج بر صراط مستقیم می باید رفت تا نزول و عروج زود و بی زحمت تمام شود.»[10]

همانطور که می بینید، بیان این عارف شهیر از طریق اهل تناسخ، کاملا با روایت رسول اکرم (ص) در باب صراط و تفاوت سرعت مردمان در گذر از صراط کاملا منطبق است. روایات دیگری که در مورد توقفگاه های صراط آمده نیز نشان دهنده این است که انسان نسبت به اعمال خود مسئول است و تا آنها را انجام ندهد از جهنمِ عالمِ ماده نجات نخواهد یافت، بلکه به آن باز می گردد تا حساب خود را تصفیه کند تا بتواند با روحی پاک از آلودگی به حرم قدس الهی وارد شود. روایت ذیل نمونه ای از همین روایات است. امام صادق (ع) می فرماید:

صراطی بر دوزخ می­گذارند که باریک‌تر از مو و بُرّان‌تر از شمشیر است و سه پل بر آن قرار دارد: بر اوّلی امانتداری و رَحِم و بر دوّمی نماز و بر سوّمی پروردگار جهانیان است که هیچ خدایی جز او نیست، در آن دم آفریدگان، وادار به گذر از صراط می­شوند و امانت‌داری و رحِم جلویشان را می­گیرند. اگر از آنها نجات یابند، نماز جلویشان را می­گیرد و اگر از آن نیز نجات یابند، پایان راه به پروردگار جهانیان که هیچ خدایی جز او نیست، منتهی می شود.[11]

مرحوم علامه حسن زاده آملی (ره) نیز در تعریف همین صراط می گوید: ای عزیز! باطن دنیا، جهنّم است؛ «وَ إِن مِنکُم إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلی رَبِّکَ حَتماً مَقضِیّاً. ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقُوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّاً[12] به قضای حتم الهی همه باید وارد دنیا بشوند. و این پل که بر روی جهنّم کشیده شده است، همان صراط مستقیم است که به لحاظ عقل عملی، عدالت متوسّط بین افراط و تفریط است که اَحَدُّ مِنَ السِّیف یعنی از شمشیر تیزتر است. و به لحاظ عقل نظری در علم توحید و فروع آن اَدَقُّ مِنَ الشَّعر یعنی از مو باریک تر است.[13] و تعبیر – باریک‌تر از مو و بُرّان‌تر از شمشیر- نیز سختی راه خدا و دقت در تقوا و پرهیزگاری است که اگر چنانچه شخص از آن بلغزد و شروط آن را رعایت نکند، ناچار به دوزخ سقوط می کند و به آن باز می گردد. مفضّل بن عمر گويد:

از امام صادق عليه السلام پرسيدم، صراط‍‌ چيست‌؟

حضرت فرمود: صراط، راهى بسوى شناختِ خداى بزرگ است، و صراط‍‌، دوگونه است:1- صراط‍‌ در اين سراى،2- صراط‍‌ در آن سراى. اما صراط‍‌ دنيا، شناختِ امامی است كه فرمانبردارى از او واجب است، هر كس كه در دنيا او را شناخت و رهنمودهاى او را بكار بست، در آخرت از صراط‍‌ كه پلى است بر روى جهنّم، خواهد گذشت، و هر كس در اينجا امام خود را نشناخت، هنگام گذشتن از صراط‍‌ِ آخرت گامش خواهد لغزيد و در آتش دوزخ خواهد افتاد.[14]

خداوند در قرآن کریم، جهت ملموس شدنِ صراطی که در دنیاست و همچنین گردنه های سخت آن، در آیات ذیل حقیقت را به وضوح بیان می دارد که:

فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ، فَكُّ رَقَبَةٍ، أَوْ إِطْعامٌ في يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ، أَو مِسكِينا ذَا مَترَبَة ثُمَّ كَانَ مِنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَوَاصَواْ بالصَّبرِ وَتَوَاصَواْ بِالمَرحَمَةِ

(11 الی 15 /  بلد)

ولي او (انسان) از آن گردنه‌ی مهمّ نگذشت!

و تو نمي‌داني آن گردنه چيست!

آزادكردن برده‌اي.

يا غذا دادن در روز گرسنگي.

يا فقير خاك نشينى را دستگيرى كردن.

سپس از آنهايى باشد كه ايمان آورده و یکديگر را به شكيبايى و محبت سفارش مى كنند.

بر طبق بیان واضح این آیات، عقبه، بلندی های صعب العبور و جانفرسا در آخرت نیست، عقَبه واقعی، لحظه آزاد کردن بنده است، عقبه واقعی، لحظه شک نکردن در اِطعام یتیم و فقیر است. از اینرو، ما در تمام لحظاتِ زندگی پای بر صراط داریم و لحظه به لحظه امتحان می شویم و در کوره ابتلاء قرار می گیریم. همانطور که حضرت علی (ع) می فرماید:

بدانيد كه گذرِ شما (هم اکنون) بر صراط و بر لغزشگاههاى آن و هراسِ لغزيدنها و وحشتهاى متناوبش می باشد.[15]


[1] – محسن قرائتی، تفسیر نور، چاپ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۳

[2] – مقاله رجعت، نوشته مرحوم استاد باقر بهبودی

[3] – إِنَّ اَلرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لاَ يَرْجِعُ إِلاَّ مَنْ مَحَضَ اَلْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ اَلشِّرْكَ مَحْضاً   (بحار الأنوار ,  جلد۵۳ ,  صفحه۳۹ )

[4] – در بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی نیز آمده است که:  (وَالْخاطِئُ الَّذی اَقَلْتَهُ)  من همان خطاکاری هستم که تو از او  درگذشتی.

[5] تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۶۰ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۵۶/ العیاشی، ج۱، ص۳۵۸

[6] قال الرّسول الله (صلی الله علیه و آله): یَرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَ یَصْدُرُونَ بِأَعْمَالِهِمْ فَأَوَّلُهُمْ کَلَمْعِ الْبَرْقِ ثُمَّ کَمَرِّ الرِّیحِ ثُمَّ کَحُضْرِ الْفَرَسِ ثُمَّ کَالرَّاکِبِ ثُمَّ کَشَدِّ الرَّجُلِ ثُمَّ کَمَشْیِهِ.  (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۱۲۸ بحار الأنوار، ج۸، ص۲۴۹)

[7] –  ثمَّ يَقُصُّ عَلَيْهِمْ قَصَصَ فِعَالِهِمَا فِي كُلِّ كُورٍ وَ دُور  …   (بحار الأنوار  ,  جلد۵۳  ,  صفحه۱)

[8] –  بحار الأنوار  ,  جلد۵۳  ,  صفحه۱

[9] كأن قاص هذا الخبر كان يقول بالكور و الدور و أن كل رجل يعيش فى دار الدنيا فى كل كور و دور فيكون عيشه فى دار الدنيا مرات عديدة، و لذلك يستحثهما بالسؤال عن الافعال التى صدرت منهما فى تلك الاكوار و الادوار.

[10] – انسان الکامل نسفی ، در بیان صراط –  ص 158

[11] – تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۱۰۴ القمی، ج۲، ص۴۲۱

[12] – و هیچ یک از شما (نوع بشر) باقی نماند جز آنکه به دوزخ وارد شود؛ این حکم حتمی پروردگار توست. پس از ورود همه در دوزخ، ما افرادی را که خداترس و باتقوا بوده‌اند نجات خواهیم داد و ستمکاران را فرو گذاریم تا در آن آتش به زانو درافتند.   (سوره ی مریم/ آیه ی ۷۲ و ۷۳)  

[13] – قسمتی از مقاله – حقیقت انسان در عرفان- علامه حسن زاده آملی/ کیهان اندیشه، آذر و دی۱۳۷۱، ص۳۹

[14] – تفسير نور الثقلين ,  جلد۱,  صفحه۲۱

[15] – . وَ اعلَمُوا أنَّ مَجازَكُم على الصِّراطِ و مَزالِقِ دَحضِهِ و أهاوِيلِ زَلَلِهِ و تاراتِ أهوالِهِ .  ( نهج البلاغة : الخطبة ۸۳ )

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *