جهنم کجاست؟

این بسیار ضروری است که ما بدانیم جهنمی که در قرآن کریم به گناهکاران وعده داده شده کجاست و چه کیفیتی دارد، زیرا اگر فهم درستی از آن نداشته باشیم، امکان اینکه از آن بر حذر شویم هم میسر نخواهد بود. در همین راستا ابتدا آراء دانشمندان اسلامی را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس موضوع را با آیات قرآن کریم و روایت ائمه معصومین (ع) پی می گیریم تا معلوم شود که گفتار دانشمندان اسلامی تا چه حد مطابق با آیات و روایت بوده است.

اگر در کلمات و تقریرات حکما و عرفای مشهور اندکی تامل کنیم، می بینیم که آنها چگونه به اثبات این مطالب پرداخته اند و حقیقت جهنم و زندان بشریت را آشکار نموده اند؛ بر اساس آنچه در فصول ابتدایی بیان شد، جمیعِ حُكَماي­اشراقي مانند: فیثاغورث، ارسطو، افلاطون[1]، سهروردي و ديگر حكما به اين معني قائل بودندكه نفس­هاي ناقص در علم و عمل را، با عالمِ نور هيچ تناسبي نيست تا به آن عالم جذب شوند.[2]

سزاوار آن پاك جز پاك نيست       

  به گردون شدن، همتِ خاك نيست[3]

شیخ اشراق «شهاب الدینِ سهروردی» نیز در مورد رهایی انوار طاهره و انتقال آنها به عالم نور، می گوید: هرگاه روح طاهر و پاک شده، مشغول جزئیات نشود و شوق وی به عالم نور بیشتر از شوقِ او به دنیا شود، هر اندازه نور و روشنایی او افزون گردد، عشق و محبت او به نورُ الانوار افزون شود و همچنان قرب وی به نور ُالانوار افزوده می شود.

و هرگاه آنها را ملکه اتصال به عالم نورِ محض، حاصل گردد وکالبدهای اینگونه ارواح تباه گردد، از جهت کمال قوت و شدت انجذاب آنها به سرچشمه زندگی، به کالبدهای دیگر منجذب نمی شوند، بلکه به سرچشمه انوار عقلی پیوندند و نوری که بواسطه طلوع اشراق قلبی قوّت یافته، عاشقِ اصل خود باشد و به سرچشمه حیات جذب گردد و او را به بدنها کششی نباشد. بنابر این، از کالبد انسانی رهایی یافته و به جهانِ نورِ محض روند و در آنجا مُقام گزیده، در زمره انوار قدسیه در آیند. اما اشقياءْ در عناصرِ جسمانى و حُجُبِ ظلمانى باقي مي مانند و در آنجا معذب به عذاب­های دردناك‏اند و سُعَداء و اولياءَ الله در حضرت ربوبیت و عالَم عقول، به لذاتِ روحانى‏ متنعّم اند.[4]

اخوان الصفا [5] نیز معاد جسمانی را که در قرآن آمده کیفر بدکاران دانسته­اند و آن را وعید خداوند بر کفار شمرده اند، اما معاد روحانی را خاصِ مؤمنان خوانده اند.[6] «در نظامِ‌ تفكرِ ایشان، نفس به عالم مادّی هبوط کرده است تا از طریق جسم به کمال رسد و تزکیه شود و به عالم عُلوی بازگردد[7]

چنان که از رسایل آنها برداشت کرده اند، این گروه معتقد بوده اند که روح، ابتدا به پایین ترین مراتب موجودات، یعنی (اتم ها) تعلق می گیرد، و پس از طی سیر عرضی در هر نوع، و سیر طولی در مراتب انواع، به انسان می رسد؛ سپس اگر در انسانیت کامل شد، به اجرام افلاك می پیوندد، وگرنه به جسم حیواناتی متناسب با خودش منتقل می شود تا در آن وضعیت، زشتی هاي اخلاقی اش را واگذارد و به کمال برسد و دوباره صعود کند.

فلاسفة مشاء[8] نیز عمدتاً برآن بودند كه معادْ فقط روحانى است. زيرا بدن بعد از مرگ، فانى مى‏شود و قابل اعاده و بازگشت نمى‏باشد. اما نفس، جوهرى مجرّد و باقى است كه فنا در آن راه ندارد. پس تنها نفس است كه در هنگامِ معاد به عالمِ مجردات بازگشت مى‏كند نه جسم.

ابوعلی سینا نیز معتقد بود که انسان كه مى‏ميرد، تنها روحِ او (كه فقط همان عقلِ اوست) باقى مى‏ماند و سعادت و يا شقاوت دارد؛ هراندازه حقايقِ بيشتر و صحيح­تر و عاليترى را درك كرده باشد و هراندازه ملكاتِ (اخلاقيِ) بيشترى كسب كرده باشد سعادت بيشترى دارد، و هر اندازه كه در جهل و مخصوصا -جهل مُركّب[9]– فرو رفته باشد، شقاوت و رنج روحىِ بيشترى دارد.»[10] «تفسير مفصلى كه ابوعلی سینا در مورد سعادت و شقاوت داده نيز بيانگرِ اين مطلب است كه بطور كلي؛ لذات بدنى مورد توجه حُكماء و اولياءَ الله و مقربين نيست و كمال مطلوبِ مقربينْ خير و لذّات حقيقى و وصول به خير مطلق است و آنها توجهى به لذات مادى و بدنى ندارند[11]

بر این اساس، دوزخیان و گناهکاران از معاد روحانی (یا بازگشت روح به مبدأ خود) بی بهره‌اند، زيرا كه آنها خاك آلودند و به دنيا ميل دارند و مناسبتي با عوالم روحاني ندارند. پس مجبورند تا دوباره با جسم خویش ممزوج شده و عمر مجددی را طی کنند باشد که مسیر حقیقی زندگی خویش را بیابند و اين معناي حقيقيِ معاد جسماني برای گناهکاران و ناقصان است.

رویهمرفته، عقيده تجرّد و جدا بودنِ نفس از بدن در میانِ بیشتر فیلسوفان به نفی معاد جسمانی (به تعبیر سنتی) منتهی شده است. يعني چون نفس از بدن جداست، نيازي به اين نيست كه در جهان پس از مرگ، جسمِ ‌انسان هم با نفس محشور شود. ایشان عموماً هویتِ انسان را در- روحِ جدا از جسم- دانسته و جسم را فقط آلت یا قالب یا بعبارتي- زندان روح– تلقی کرده اند و معاد جسماني را مختصِ انسانهایی که به تجرّد نفس نرسیده اند دانسته­اند. بنابراین، نفوس تزکیه نیافته ای که در بند شهوت و غضب بمانند، پس از مرگ از راه یافتن به عالم عُلوی محروم می شوند و در زیر فلک قمر و در دوزخِ جسمانیات می مانند.[12] بنابر این، دوزخ همین عالمِ­ ماده است و بهشتْ عالمِ افلاک و سماوات است که محل ارواحِ مجرد است.[13]

در مجموع، اکثرِ حُكماى قديم همگى بر اين رأى اتّفاق نظر داشتند كه نفوسِ سُعَداء بعد از مفارقت از بدن – در حالى كه به كمال علمى و عملى خود رسيده و تعلق به دنيا در آنها به كلّى منقطع گشته باشد- به عالم انوار رجوع مى‏كنند و در آن عالمِ پر از نور و سرور، ابد الآباد از لذّات عقلي بهره مند مى‏گردند.

ابونصر فارابی نيز در كتابِ (آراء اهل المدینة الفاضلة) دربارة سرنوشت مردم مدینه های جاهله می­گوید: نفوس این مردم چون کامل نشده است، در بقا و دوامْ (و طی طريقِ كمال) محتاجِ مادّه است ؛ ازینرو، پس از مرگِ جسم به صورت هیئتی در انسان دیگر یا حیوان یا غیرحیوان در می آید. نفوسی که به جسم غیرانسان انتقال یابند همان نفوسی هستند که نابود می شوند، اما نفوس ناقص در بدنهای انسانی همواره باقی اند و الی الابد از سعادت حقیقی -که آزاد شدن از مادّه است- محروم می مانند.

شیخ عزیز الدین نسفی نیز بنا بر اصلِ – احتیاجِ روح به “ماده” برای کمال- می گوید: «آدميان در اين عالمِ سُفلي مسافراند، از جهت آنكه روحِ آدمي را، كه از گوهر ملائكه سماوي است و از عالم علوي است، به اين عالم سفلي -به طلب كمال- فرستادند، تا كمالِ خود حاصل كند، و چون كمال خود حاصل كرد، بازگشتِ او به جواهر (يعني گوهر­هاي) ملائكه سماوي خواهد بود، و به عالَم عُلوي خواهد پيوست. اما كمالْ بي آلت حاصل نمي توانست كرد، از جهت آنكه روح آدمي به كليّات، عالِم بود، اما به جزئيات، عالِم نبود، آلتي از اين عالَم سفلي به روح دادند تا به جزيياتِ عالَم، عالِم شود، و از كليات و جزويات استدلال كند، و پروردگار خود را بشناسد؛ و آن آلتْ همین – قالب- است.

پس آدمي مُركّب آمد از روح و قالب، و روحِ او از عالم عُلوي است و قالبِ او از عالَم سُفلي است، روح او از عالَم امر است و قالب او از عالَم خلق است.»[14]

 مراد از كليّاتي كه انسان قبل از ورود به اين عالم از آنها به طور كلي آگاه بود- معرفت الهي- است و مراد از جزويات، تجربيات متعدد و مواجهه با اضداد و تاريكي ها است كه انسان تنها در برخورد با آنها مي تواند صفات الهي را در وجود خويش بارور سازد و به دليل اعمال ناشايست و شيطاني و همچنين وجود تعلقات و وابستگي هاي بسيار، ناچار است تا به دوزخِ زمين بازگردد و عذاب يكايك اعمال گذشته خود را كه ناشي از تعلقات دنيوي بوده، بچشد. اما در عين حال همين عذاب، موجب پيشرفت و تعالي است كه آزادي از بند گناهان و تعلقات دنيوي را براي او فراهم مي آورد.

شیخ عبدالرزّاق کاشانی در رساله مبدأ و معادِ خود می‌‌‌گويد: “آن نفوسي كه آلوده باشند و شهوت و حرص بر ایشان غالب باشد و گناه در کارِ ایشان باشد، ایشان را میل به دنیا باشد و ارواح ایشان تیره بُوَد، راه به آسمان نبرند و درکُره زمین همواره معذّب باشند.” [15]

او در جای دیگر می‌‌‌گوید: «دوزخیان چون از تجرّد و انخلاع،[16] نصیبی ندارند، در ظلماتِ صفاتِ نفسانی و لباسهاي جسمانی و اشكال ظلمانی محبوس‌اند و به غُل و زنجيرهاي تعلقات، مقید و به آتش حرص و شهوت و حجاب هاي حیرت و غفلت مبتلا مي­باشند، ایشان را جز معاد جسمانی نباشد و از معاد روحانی محروم اند. اما (برخی) از دوزخیان را که خلاصشان ممکن است، در صُوَر انسانی حشر کنند و به انواع ناکامی ‌‌‌و حسرت معذّب گردانند و به آتش نامرادي و نُقصان بسوزانند و انواع مريضي ها و سختي ها بر ایشان گمارند تا از رذایل پاک شوند و به نقشِ حسنات و فنونِ عذاب، از گناه خلاصی یابند و آنچه در معرض عفو باشد نيز به کَرم درگذارند.»[17]

اکنون جای شکی نیست که جميع آنچه كه حُكَماي اشراقي بيان نموده­اند، بر اساس كشف و مشاهده قلبي بوده و با آیات قرآن کریم – که پس از این مطالعه خواهد شد- همخوانی کامل دارد. به همين دليل آنها در معاد اشقياء با يكديگر اصلاً اختلاف نكردند، آنها به مشاهده قلبي ادراك كرده اند كه نفوس اشقياء بعد از مرگ، براي رسيدن به كمال نياز به بدنی جسماني در عالم طبيعت دارند، به همين دليل به اين عالم باز مي گردند و از فرصت های دوباره برای رسیدن به کمال استفاده می کنند تا به تدریج از شقاوت به سعادت برسند.آنها معتقدند: «برخي نفوسي كه ساده‏اند، مانندِ نفوس أطفال و ابلهان، و أمثال ايشان، بعد از مفارقت از أبدان- نه مستغنى باشند و نه به تَبَعات اعمال مُعاقب گردند- پس، شوق به كمال كه در فطرتِ آنها مركوز است، ايشان را بر تعلّق به بدنی وامی­دارد تا به آن تعلّق سازند.»[18] به عبارت دیگر، افرادی مانند کودکان، دیوانگان و کم عقلان نیز پس از مرگ فراموش نمی شوند، بلکه فطرت آنها به شکلی کاملا طبیعی میل به کمال دارد، به همین جهت شوق بازگشت به زمین را دارند تا بتوانند بار دیگر از فرصت استفاده کنند و تاریکی های نفسِ خود را به روشنی تبدیل نمایند. بنابر این، در نظر حکماء دوزخ، عالمِ­ ماده است و بهشتْ عالمِ افلاک و سماوات است که محل ارواحِ مجرد است. این حقیقت را در ادامه و در لابلای آیات قرآن کریم به وضوح می توان دید؛

         خداوند متعال در قرآن كريم جهنم را به – بازگشتگاهِ گناهكاران- معرفی نموده است و این نكته ای است که به سادگی نباید از آن گذشت. خداوند، با استفاده از کلماتی مانند (مآب، مرجع و معاد). همواره جهنم را محل بازگشت مجرمان و ظالمان معرفی می‌کند.[19] معنای‌‌‌کلماتی از اين دست، به طور كلي– بازگشت هرچیز به موقعیت قبلی–  است.

 بر طبق آیات قرآن، جهنم مکانی نیست که گناهكاران به تازگی در آن داخل شوند، بلكه آنها قبلا نیز در آن حضور داشتند و بر اثر اعمالِ ناشایستِ خود بارها به آنجا باز می‌گردند. در سوره نباء خداوند متعال پس از توصیف زمین و نعمتهایش، به توصیف جهنمی می‌پردازد که بازگشتگاه مجرمان است و می‌فرماید:

إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا، لِلطّاغينَ مَاباً  (21 و 22 / نباء)

همانا دوزخ همواره کمینگاه بوده است، بازگشتگاهی برای طغیان کنندگان.

خداوند متعال جهت توصیف زمین، از کلمه – مهاد- به معنی “پرورشگاه یا گهواره” استفاده نموده می‌فرماید:

اَلَم نَجعَلِ الاَرضَ مِهادَا   (6/ نباء)

آيا قرار نداديم زمين را گهواره اي؟

در مورد کلمه مهد، یا (مهاد) آنچه اول به ذهن انسان مي آيد «گهواره كودك» است. ولي مهاد اعم است از جايي كه براي كودك آماده مي شود و نيز جايي كه براي استراحت آماده شود و يا جایی که براي زندگي عمومي بشر يا يك خانواده آماده گردد.[20] جالب است که خداوند متعال در سوره اعراف نیز پس از اینکه زندانی شدن مجرمان را در عالم طبیعت فاش می سازد، جهنم را مانند زمین، پرورشگاهی مناسب برای مجرمان معرفی می کند و آن را مانند زمین – مهاد- نام می نهد؛

إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ في‏ سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمين ‏لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواش ٍ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمين   (40 و 41 / اعراف) 

همانا آنان که آیات ما را تکذیب کردند و از قبول آنها استکبار ورزیدند، درهای آسمان بر ایشان گشوده نگردد و در بهشت داخل نشوند مگر اینکه شتر نر وارد سوراخ سوزن شود! و ما اینچنین مجرمین را جزا می‌‌‌دهیم.

برای ایشان از جهنم پرورشگاه و بستری است و در بالای آنها حجاب‌هايي است و ما اینچنین ظالمان را جزا می‌‌‌دهیم.

در تفسیر این آیات شریفه: جابربن‌یزید جعفی گوید: امام باقر فرمود:

«… هرگاه روحِ کافر به آسمان زیرین آورده می‌شود، درهای آسمان به روی او بسته می‌شود و این همان گفته‌ی خداوند تبارک‌وتعالی است که: لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَ لاَ یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی المُجْرِمِینَ. و خدای عزّوجلّ می‌فرماید: « او را به آن برگردانید. که ما شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمی‌گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون می‌آوریم!. (طه/۵۵).

چنانکه روشن است، در این روایت اسارت در چرخه زندگی و مرگ های مکرر ، به وضوح بیان شده و جای هیچگونه شک و شبهه ای باقی نمی گذارد به این معنی که گناهکاران از صعود به آسمان محروم اند، بلکه آنها بارها به زمین باز می گردند تا عقوبت شوند باشد که بیدار شوند و ترکِ معصیت کنند. بنابراین، جهنم مكاني است كه از آغاز خلقت، همواره و درآينده نيز بازگشتگاه مجرمان و گناهكاران بوده و خواهد بود. جالب اینکه از لحاظ لغوی نیز برخی لغت شناسان بر این باورند که واژۀ –جهنّم- از واژۀ اَوستایی «گئِثنام» Gaéthanama))  گرفته شده که با -کیهان و گیتی- هم ریشه و هم معنی است!! یعنی همین جهان ماده که گناهکاران در آن زندانی می شوند و خداوند در مورد سرنوشت همین مجرمان و گناهکاران می فرماید:

إِنَّهُۥ مَن يَأتِ رَبَّهُۥ مُجرِما فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحيَى  (74/طه)

هرآينه هركس كه گنهكار نزد پروردگارش بيايد، جهنّمِ (طبیعت) جايگاه اوست كه در آنجا نه مى ميرد و نه زندگى مى كند!!

با این حساب، موقعیتی که در آیه مذکور به آن اشاره شده، یعنی نه می میرد و نه زنده می شودنیز به معنای این است که نه از مرگ خلاص می شود و نه از زندگی. بلکه گنهکار همواره در چرخه مرگ و زندگی گرفتار است و رهایی ندارد.

این زمین چون گاهواره کودکان
بهر طفلان، حق زمين را مهد خواند
خانه تنگ آمد از اين گهواره‌ها

  بالغان را تنگ می دارد مکان
شير در گهواره بر طفلان فشاند
طفلكان را زود بالغ كن، شَها![21]

بنابر این، دیگر جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی ماند که مجرمان و ظالمان به آسمان راه ندارند و درهای آسمان بر ایشان بسته است، پس در نتیجه در عالم ماده می‌‌‌مانند. “و عقوبتها و سختیها در دنیا آنها را احاطه می کند،  زیرا که باطنِ آنها در اثر سهل انگاری آلوده  شده و ظاهر آنها نیز با لغزش آلوده گشته است. [22]

همانطورکه ملاحظه شد در آیه 41 سوره اعراف، می‌‌‌خوانيم که مجرمان بر بالای خویش غواش و یا غاشیه‌هایی دارند، اما این غاشیه ها چیستند؟ در جای دیگر نيز قرآن كريم از كلمه – غشاوه– براي بيان حقيقت استفاده مي كند و مي فرمايد:

خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم‏ (7 / بقره)

خداوند متعال بر دلهاشان و بر گوشهایشان و بر چشمهایشانبا پرده‌هایی مهر نهاد ، و برای ایشان است عذابی بزرگ.

پر واضح است که غشاوه، عبارت از همان پرده‌هایی است که مانع از ادراک حقیقت می‌‌‌شود و در واقع مُهری است که خودِ انسان به واسطه گناهان خویش بر چشم فطرت خود می‌‌‌نهد و مانع از درک حقایق می شود.

بدين شكل، افراد مجرم و ظالم که به واسطه پاره‌اي استعدادهای گمراه کننده و شیطانی، در غشاوه و ضلالت و عصیان و طغیان چنان دچار و گرفتار شدند که پرده و زنگار بس غلیظ و تاریک و ظلمانیِ نفس، عقل ایشان را فروپوشانده و آنان را از دیدن حقایق بازداشته است، باید بارها به وسیله عذاب و عقوبت گداخته شوند، و در اين دنيا زنداني شوند تا در اثر رنجها و مشقتها و عذاب‌هاي این دنیا، آن پرده‌ها و غشاوه‌های غلیظ و شیطانی و امّارگی از نفس و عقل رحمانی ایشان زدوده شده و قابل هدایت و رستگاری شوند. در آیه 40 سوره اعراف نيز شخص­كافر به دليل استكبار و خود خواهي، به شتر نر كه بسيار بزرگ است تشبيه شده است که فقط وقتي مي تواند مثل سوراخ سوزن باريك شود كه تمام صفات و اعمال ناپسند خود را اصلاح نمايد و تكبر خود را زير پا له كند و آنچنان سختي و مشقتِ كسب صفات نيك و الهي را تحمل نمايد تا متواضع و خالي از منيّت گردد. به اين شكل، او مي­تواند به عالم ملكوت كه جاي پاكان و متواضعان است داخل شود!

     
کِی شود باریک هستی جَمَل؟     

  جز به مقراضِ  ریاضات و عمل

«از ابن عباس نقل شده كه: روزی يک يهودى از حضرت علی (ع) پرسيد: بهشت و آتش كجاست‌؟ پس حضرت آشکارا فرمود: بهشت در آسمان و آتش در زمين است.[23]

و ” دلیل بر اینکه بهشت در آسمان است اینست که می فرماید: «لا تُفَتَّحُ لَهُمْ  أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»[24] و دلیل بر اینکه جهنم در زمین است اینست که می فرماید: «وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا مامِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا أَوَلا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّياطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا»[25] و معنی -حول جهنم- همین دریایی است که زمین را در برگرفته است و شعله ور می گردد و اینست که می فرماید: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» سپس خداوند آنها را در حول جهنم جمع می کند و صراط را از زمین به سوی بهشت می کشد. سپس فرمود: «وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»[26] یعنی ظالمین در زمین زانو می زنند آنگاه که شعله ور می گردد.»[27]

همچنین در روایت است که حضرت عیسی (ع) خطاب به حواریون خود گفت: به شما می‌گویم، راه یافتن ثروتمندان به پادشاهی آسمان بس دشوار است و باز می گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به ملکوت خدا

شاگردان وی با شنیدن این مطلب بسیار شگفت‌زده شدند و پرسیدند: «پس چه کسی می‌تواند نجات یابد؟» عیسی بدیشان چشم دوخت و گفت: «این برای انسان ناممکن است، امّا برای خداوند همه چیز ممکن است.[28]

این بدان معناست که نیروی خودِ انسان برای تطهیر و پاکی روح و گذشتن از فضای عالم ماده کافی نیست. بلکه این نیروی برتر و تطهیر کننده خداوند است که می تواند انسان آلوده را در طول زمان های طولانی تطهیر نماید و قلب او را بگشاید. همچنین در روايت است كه حضرت عيسي بن مريم(ع) خطاب به حواريون فرمود:

به شما راست بگويم، به آسمان صعود نخواهد كرد، مگر آنچه كه از آن نزول كرده است.[29]

به عبارت ديگر، روح انسان همانطور كه از عالم معنويت به شكل پاك و طاهر به زمين نزول نمود، بايد به همان شكل پاك و طاهر و مجرد از هر تعلق و بندي به مبدأ و اصل خود بازگردد و این سعادت تنها مقرون به عمل صالح و خالص است و لا غیر. اما قدرتِ بی حد و حصر خداوند در نجات بشر از زندان طبیعت در آیه ذیل به وضوح بیان شده که:

يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ  (33/ الرحمن)

ای گروه جنّ و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرو و تسلطی (فوق العاده)!

و این نیروی فوق العاده همان تسلط بر نفس اماره و غلبه بر آن است که به تزکیه آن می انجامد. اما این غلبه و رهایی از عالم ماده تنها به لطف حق و دستگیری او ممکن است که؛

لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدا … (21/ نور)

اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‏شد…

شیخِ اکبر محیی الدینِ ابن عربی[30] نیز بر آن است که داخل شدن شتر در سوراخ سوزن از محالات نیست، زیرا کوچکی و بزرگی، امري عارضی است و حقیقتِ شیء را باطل نمی کند. بنابراین، خداوند قدرت دارد، شتري را بیافریند که از کوچکی به اندازه اي باشد که سوراخ سوزن براي آن تنگ نباشد و به راحتی از آن عبور کند، و البته این کوچک شدن، حقیقت آن را تغییر نمی دهد. بنابراین مجرمان می توانند امید به انقطاع عذاب و ورود به بهشت داشته باشند.[31] عذاب و عقوبتی که به رحمت خدا پایان می پذیرد و فطرت پوشیده و تاریک گناهکاران را دوباره روشن می نماید. بر اساس همین حقیقت رسول اکرم (ص) فرمود:

هیچکس وارد بهشت نمی شود مگر به واسطه رحمت خدا.[32]

در واقع این تجلی رحمت خداست که به گناهکاران در دوزخِ طبیعت مهلت می دهد تا به تدریج از بند تعلقات مادی آزاد شوند و طهارتِ از دست رفته خود را دوباره بازیابند. اما در این میان، هر کس که ثروت بیشتری انباشته باشد، در واقع بار مسئولیت خویش را سنگین کرده و به ناچار باید زمان طولانی تری را برای پاک شدن دوباره خود صرف کند. تایید این سخن نیز در روایت ذیل کاملا آشکار شده است؛ عبد اللّه بن ابى يعفور گويد: امام صادق(عليه السّلام) فرمود:

همانا فقراءِ مؤمنين، چهل سال پيش از ثروتمندانشان به باغهاى بهشت وارد می شوند. سپس فرمود: مَثَل آنان مانند دو كشتى است كه راهشان بر مأمور ماليات بيفتد، و او در يكى از آنها بنگرد و چيزى نيابد و گويد: اجازه دهيد برود، و در ديگرى بنگرد و ببيند که پر است، پس گويد: آن را نگه داريد.[33]

ظاهر این روایت چنین نشان می دهد که ثروتمندان باید 40 سال در برزخ عذاب بکشند، آنگاه به بهشت رسند، در صورتیکه چنین برداشتی از این روایت برخلاف مفاد آیه ذیل است که می فرماید:

وَ أَن لَّيسَ لِلإِنسَنِ إِلَّا مَا سَعَی  (39/نجم)

و نيست براى انسان جز آنچه را که با سعى و عمل به دست آورد.

بنابر این، ثروتمندان باید حداقل 40 سال بیشتر از فقرا -در دنیا- عذاب بکشند و در طول این مدت باید اموالِ آنها تصفیه شود؛ یعنی چنانچه مال آنها از راه حرام جمع شده باشد، باید در طول همین زمان عقوبت آن را به شکل بیماری و فقر بکشند تا همچون فقرایی که مومن هستند از بند دنیا آزاد شده و به بهشت راه یابند و اگر چنانچه عمر آنها برای پاک شدن در دنیا کفاف نداد – که قطعا کفاف نخواهد داد- به ناچار باید با بازگشتی پر زیان در حیاتی مجدد دیون خود را بپردازند تا به جای ظلمت ماده، نور معنویت کسب کنند.

در آیه ذیل نیز این مطلب به خوبی هویداست که انسان تنها در دنیا می تواند نورِ معنویت را کسب کند و لاغیر؛

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ  (13/ حدید)

آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏ اند مى‏ گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم گفته مى ‏شود بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى ‏شود كه آن را دروازه‏ اى است که باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.

امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه می فرماید:

نور، در روز قیامت به میزان ایمان مردم، میانشان تقسیم می‌شود. بهره منافق از نور به اندازه انگشت ابهام پای چپ اوست. پس او نورش را (خودش) لگدمال می‌کند. و آنگاه به مومنان می‌گوید: «بایستید تا از نورتان بهره گیرم». به او گفته می‌شود: «ارْجِعُوا ورَاءکُمْ فَالتَمِسُوا نُورًا؛ یعنی جایی که نور تقسیم می‌شود (یعنی دنیا)».

سپس حضرت فرمود: «پس آنها باز می‌گردند و آنگاه میان آنان دیواری حایل می‌گردد».[34]

چنانکه می بینید، در آخر آیه مذکور موضوع بسیار لطیف و جالبی مطرح شده است، یعنی دری که ظاهر آن عذاب است اما چون نیک بنگرید درونِ آن رحمت است. بر طبق روایتی که در تفسیر این آیه شریفه گذشت، خداوند بارها به منافقان و به آنان که اندک نوری در دل دارند فرصت می دهد تا به دنیا باز گردند و نقص و کمبودهای خود را برطرف سازند و نور به دست آورند و ظلمت را رها کنند و این رحمتی است باطنی از جانب حق تعالی، که ظاهر آن بازگشت به حیات دنیا و تحمل چرخه عذاب آور مرگ و زندگی است و تا از ظلمت پاک نشوند به عالم نور راه نخواهند یافت. همین است که امام باقر (ع) فرمود:

کسی که -لا اله الا الله- گوید به عالم حقایق و ملکوت آسمان راه پیدا نمی‌کند مگر این‌که عملش سخن او را کامل کند.[35]

اکنون شاید بعضی خوانندگان گرامی این پرسش را مطرح کنند که از کجا معلوم جایی که نور در آن تقسیم می شود همین زمین است؟ در پاسخ باید گفت که بسیاری از آیات قرآن کریم واضحاً  این حقیقت را فاش می کند از جمله؛

قَد جَاءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُور وَكِتَب مُّبِين  (15/ مائده)

به تحقیق که از جانب خدا نور و کتاب آشکارى (یعنی قرآن) برایتان آمده است.

و همچنین روایت رسول اکرم (ص) نیز به وضوح این مطلب را بیان داشته که می فرماید:

خداوند مخلوقات را در تاريکی آفريد، سپس نور خود را بر آنها تاباند، پس هرکس چيزی از آن به وی اصابت کرده باشد هدايت يافته و هرکس از آن محروم شده باشد گمراه گشته است.[36]

بنابر این، انسان باید در همین دنیا بکوشد و نور و معنویتِ حقیقی را پیدا کند و تلاش کند تا از انوارِ هدایت الهی محروم نماند. برای همین هم در آیه ای که ذکر شد خداوند باز به منافقان مهلت می دهد و آنها را به دنیا باز می گرداند تا شاید کسب نور کنند

*****.

در میان انواع عذاب های جهنمِ طبیعت، گرفتاری انسان به بیماری های مختلف نیز از همان قبیل مواردی است که برای پاک شدن گناهان و در عین حال به عنوان رحمتی در جهت پالایش انسان قرار داده شده است؛

به محضر امام صادق (ع) عرض شد که: ما را آگاه کن از طاعون!! فرمود: طاعون، عذاب خدای است برای قومی ‌‌‌و رحمت است برای قومی‌‌‌دیگر!! گفتند: این چگونه می‌شود که رحمت باشد؟ فرمود: آیا نمی‌دانید که آتش جهنم برای کفار عذاب است، در حالیکه خازن جهنم با آنها همراه است و این همراهي رحمتی است بر ایشان![37]

بله. طاعون و هر بیماری مهلک و واگیرداری نيز به ظاهر عذابی الهی است، اما در باطن، عاملی است برای پاک نمودن نسل بشر و عقوبت گناهانش. بنابر این، بیماری های مختلفی که در امروزه نیز مردم را مورد هجوم خود قرار داده از این قائده مستثنی نیست، همانطور که امام رضا(ع) می فرماید:

هرگاه مردم به گناهانی تازه آلوده شوند، خداوند متعال نیز آنان را به بلاهایی جدید که تاکنون نمی‌شناخته‌ اند، مبتلا می‌سازد.[38]

پس اگر عرفا گفته اندکه «دوزخ، تازیانه‌اي است که تو را می‌زند تا بدوستی رساند[39] این سخنی صحیح است زیرا در روایت است که رسول اکرم (ص) فرمود:

خداوند بلندمرتبه، جهنم را از غایت فضل و رحمت خویش خلق نمود تا تازیانه ای باشد که بندگان خدا را به سوی بهشت برانَد.[40]

از طرفی دیگر وقتی خداوند می فرماید: رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ یعنی: و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است[41]، این بدان معناست که جهنم هم از این قائده مستثنی نیست. پس جهنم هم برای رسیدن انسانها به رحمت الهی خلق شده است. اکنون معلوم می گردد که معنای حقیقی اینکه همه چیز در جهان (جهنمِ طبیعت) در خدمت انسان است یعنی چه؟ همانجا که می فرماید:

وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ  (13/جاثیه)

و آنچه در آسمانها و زمین است همه را مسخرِ شما گردانید و اینها همه از سوی اوست. همانا در این کار نیز برای مردمِ متفکر نشانه هایی است.

یعنی همه آنچه که در اطراف ماست برای رسیدن ما به آخرین حد کمال قرار داده شده است؛ از گردش شب و روز و ماه و سال، …. تا فقیری که بر سر راه ما قرار می گیرد؛ همه و همه برای انسان در جهنم؛ به مَثابه فرصت و امکانی است برای ارتقا از جهانِ ظلمت ها به عالم نور و این همان اثری است که بیماری برای انسان به ارمغان می آورد. در روایات ائمه طاهرین (ع) نیز بیماری یکی از مهمترین عوامل پاک شدن انسان و وسیله‌اي جهت عقوبت گناهانِ او معرفي شده است. به عنوان مثال: رسول اكرم (ص) مي فرمايد:

همانا خداوند متعال می‌فرمايد: تب، آتش من است، آن را در دنیا بر بنده مؤمن خویش مسلط می کنم تا براي او بهره‌اي از آتش (جهت تطهير و پاك شدن او) باشد.[42]

و همچنين حضرت در روايتي ديگر می فرماید: حُمّى لَيلةٍ كَفّارَةُ سَنَةٍ. یعنی: تب یک شبه، کفاره گناهان یک ساله است.[43] در روایات دیگر نیز تب، جزئی از آتش دوزخ است و نصیب مؤمن از آتش دنیا است تا بخشی از گناهان وی به اين شكل از صحنه وجودش پاك شود و موجبات پاكي و طهارت او را فراهم آورد. از سرِ همین معنی است که ابن عربی می گوید: از جملۀ مبانی حقیقت، شمول و گستردگی رحمت حق متعال بر تمام اشیاء است. شمول و گستردگی رحمت عامه به حدي است که غضب الهی را هم در بر گرفته است. او بنابر این مبنا، سرانجام همه چیز را به سوي رحمت الهی می داند. بنابراین، اگرچه در طریق نیل به این رحمت، سختی و رنج هم وجود داشته باشد، اما سرانجامِ همه چیز – از جمله جهنم- رحمت و نعمت خواهد بود.” [44]

*****

در راستای شناخت کیفیت و جغرافیای جهنم، روایاتی بسیار واضح و گویا حقیقت را بیان نموده که ذیلا آورده می شود؛ پیامبر اکرم (ص) فرمود:

خداوند عزّ‌وجلّ به آتشی که نام آن فلق است و شدیدترین عذاب جهنّم را دارد، فرمان می­دهد و آن آتش از جای خود، که مکانی سیاه و تاریک و پر از غل و زنجیرهاست بیرون می­آید. خداوند عزّ‌وجلّ به آن آتش امر می­کند که در صورت خلایق بدمد، آن آتش نیز می­دمد و از شدّت آن در روز قیامت، آسمان شکافته ­می­شود و ستاره­ها محو می­شوند و دریاها خشک می­شوند و کوه­ها فرو می­ریزند و چشم­ها کور می­شوند و مادران حامله فرزندان خود را سقط می­کنند و کودکان پیر می­شوند.[45]

پیامبر اکرم (ص) در این روایت، پدیده – طوفان خورشیدی– که بی شک می تواند یکی از سخت ترین حادثه های ویران کننده در منظومه شمسی باشد را بازگو نموده و فرموده که این آتش، شدیدترین عذاب جهنم است! یعنی جهنمِ طبیعت.

همانطور که می دانید، تمامی موجوداتِ روی کره زمین زندگی خود را مدیون پرتوی گرمابخش خورشید هستند اما اگر این پرتوها به شکل نامتعارفی از کنترل خارج شوند و در قالب میلیاردها تُن از ذرات باردار با سرعت هزاران کیلومتر در ثانیه به زمین برخورد کنند، چه بر سر موجودات زمین خواهد آمد؟ جالب اینکه این طوفان‌ها در تصاویر گرفته شده از سطح خورشید به شکل نقاط تاریک و سردی دیده می‌شوند که لکه خورشیدی نام دارند و این دقیقا همان نقاط تاریکی است که حضرت به آن اشاره نموده است. از لحاظ علمی، این حادثه هنگامی رخ می‌دهد که میدان مغناطیسی این ستاره دچار پیچش و خمیدگی می شود و در نتیجه، طوفان‌هایی با ابعاد یک سیاره ایجاد خواهد شد که اگر به سوی زمین شلیک شود، می تواند چند سیاره را با هم به طور کامل ذوب کند. به عبارتی دیگر، طوفان خورشیدی می تواند حیات را بر روی زمین از بین ببرد و به آن خاتمه دهد و بر روی زمین قیامت برپا کند. اما خلافِ اهلِ جهنم که این عذاب را به چشم می بینند، بهشتیان (در همان حال) در فضایی زندگی می کنند که نه در آن اثری از خورشید و گرمای سوزاننده هست و نه اثری از سرمای شدید. همانطور که در سورة دهر دربارة پاداشِ ابرار و نيكان می فرماید:

وَ جَزاهُم بِما صَبَروا جنّة و حَريراً مُتّكئينَ فيهاَ عَلي الأرائِك لايروْن فيها شمساً و لا زمهريرا  (12، 13/ انسان)

خداوند در برابر شكيبايي آنان، بهشت و لباس هاي حرير بهشتي را به آنان پاداش مي دهد. اين در حالي است كه بر تخت هايی تكيه كرده اند ونه آفتاب را در آن جا مي بينند و نه سرما را.

در اين آيه شریفه، كلمة “زمهرير” به معناي- سرما- آمده است. در لغت نيز زمهرير به معناي -سرماي شديد- است.  در تفسير امام حسن عسكري (ع) آمده است که:

در جهنم خطاب به گناهكاران گفته مي شود: “شما در جهنم هميشه در عذاب خواهيد بود و از آتش به زمهرير (همواره) منتقل خواهيد شد”.[46]

این بدان معناست که انسان در عالم ماده به طور دائم میان گرما و سرما در حال انتقال است تا اینکه عمرش به پایان رسد و روحش مجرد گردد. گرما و سرمایی که در برخی موارد به شدت آزار دهنده است. در روایت ذیل نیز این حقیقت به خوبی قابل لمس است. رسول خدا (ص) می فرماید:

هنگامى كه گرما شدّت پيدا مى‌كند با نماز خواندن، آن را خنک کنید، زیرا كه اين گرما ناشى از زبانه كشيدن آتش جهنّم است،آتش دوزخ از كثرت و غليان بر مكان خود مستولى شد و در تنگنا قرار گرفت پس حقّ‌ تعالى به آن اذن داد كه دو نفس بكشد، يك نفس در زمستان و يك نفس در تابستان، پس شدّت گرما در تابستان از زبانه كشيدن و شعله‌ور شدن آن بوده و شدت سرما در زمستان نیز از زمهرير جهنّم مى‌باشد.[47]

این در حالیست که همه ما می دانیم افزایش گرما در فصل تابستان به علت کم شدن فاصله خورشید با زمین است و این یعنی همان زبانه کشیدن آتش جهنم و همچنین افزایش سرما در فصل زمستان نیز به علت افزایش فاصله خورشید با زمین است. در اینصورت، در این روایت خورشید به وضوح مساوی با کانون اصلی آتش مادی جهنم قرار گرفته که از طرفی مایه حیات جانداران است و از طرفی دیگر هم می تواند موجب عذاب گرما و یا سرمای آزار دهنده در زمین باشد. نقل است که روزی امام صادق (ع) خطاب به یکی از یارانش فرمود:

مردی در هندوستان است که گونی می پوشد و دستش به گردنش بسته شده و ده مرد بر او موکل اند، مردم هلاک می شوند اما آنها از بین نمی روند، هر بار که یکی از آنها می رود، یکی جای او را می گیرد. آن مرد هم هر جا که خورشید می چرخد رو به خورشید می چرخد، و از گرمای آن و سرمای زمهریر عذاب می کشد تا قیامت برپا شود.

راوی گوید: عرض کردم: او چه کسی است؟

حضرت فرمود: قابیل.[48]

این روایت نیز آشکارا ثابت می کند که قابیل فرزند آدم (ع) نیز مانند سایر جنایتکاران همواره در حال تجدید زندگی های متوالی است. او همواره به شکلی ناقص الخلقه متولد می شود و از گرما و سرما در رنج و عذاب است.[49] همچنین در روایت است که راوی گويد:

در حضور امام صادق (ع) -از مردانى كه با آنها لواط‍‌ مى‌شود- سخن گفتم.

حضرت فرمود: خداوند هيچكس را كه از او خير و نيكى سراغ داشته باشد، به اين (مرض) دچار نمى‌كند. به راستى كه در پشتِ اين افراد رحم‌هاى معكوس وجود دارد. و شرم های آنان مانند شرم و حياى زن‌ها است كه يكى از پسران ابليس به نام «زوال» در نطفه اين افراد شريك شده است. اين افراد باقى ماندگانِ قومِ «سدوم» مى‌باشند و منظور از «باقى ماندگان» اين نيست كه آنان فرزندان قوم «سدوم» هستند، بلكه آنها از طینتِ همان قوم هستند!! [50]

و ما می دانیم که طینت هر شخص متعلق به خودِ اوست و آنگاه که شخصی بمیرد فقط و فقط طینت وی منشأ خلقت دوباره وی خواهد بود. بنابر این، محال است که کسی از طینت شخصی دیگر متولد شود. همانطور که امام صادق (ع) می فرماید:

… طینتِ مرده در قبر می ماند و دایره وار (فعال و زنده) در حرکت است و اين گردش و دگرگونى را مرتّبا طى مي كند تا شخص مرده همچنانكه اوّلين بار از آن بوجود آمده مجدداً از (همان طینت) خلق شود.[51]

بنابر این، سخن امام (ع) کاملاً واضح است که این افراد؛ نسل و فرزندانِ بازمانده از قوم لوط نیستند، بلکه آنها نیز مانند قوم لوط آنچنان اعمال گناه آلود مرتکب شدند که متاسفانه در زندگی دوباره به این شکل متولد شده اند و همچنان نیز به اعمال زشت خود ادامه داده اند و پرونده خود را سیاه نموده اند.

اما باید توجه داشت که در میان اهل جهنم برخی افراد نیز هستند که از بعضی عذاب ها مصون‌اند و خداوند متعال منزلی برای آنها تهیه می‌کند که آنها را از گرما و سرمای جهنم محفوظ باشند تا از این طریق برخی اعمال نیک که انجام داده اند، به نحوی جبران شود و در این مورد روایات متعددی وارد شده است؛ امام موسی کاظم(ع) می فرماید:

در میان بنی اسرائیل مرد مؤمنی بود که همسایه کافری داشت. او با آن مردِ مؤمن رفتاری نرم داشت و به وی نیکی می کرد. وقتی آن کافر از دنیا رفت، خداوند در جهنم خانه ای گِلی برایش ساخت که او را از گرمای جهنّم حفظ می کرد و روزی اش از غیر آنجا می آمد. پس به او گفته شد: این به سبب رفتاری است که با همسایه مؤمنت داشتی.[52]

علامه مجلسی پس از نقل این روایت می گوید: “این روایت و امثال آن؛ دلیل است بر اینکه عذاب برخی کافرانِ جهنّمی به خاطر اعمال نیکشان برداشته می شود. پس آیاتی که دربارة کفار وارد شده -که تخفیفی در عذابشان داده نمی شود- تنها در مواردی است که چنین اعمال خیری از آنها صادر نشده باشد” [53] و الا خداوند متعال هیچ عمل خیری را بی پاداش نمی گذارد همانطور که می فرماید:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ  (7 و 8/ زلزال)

پس هرکس هموزن ذره ای نیکی کند، آن را ببیند.

یکی از اصحاب امام صادق (ع) به نام ابوبکر گوید:

نزد امام بودیم و عبدالله بن عجلان نیز با ما بود ، وی عرض کرد: مردی با ماست (آشنا با ماست) که هر چه ما آن را حقّ می شناسیم او نیز آن را حقّ می داند (شیعه است)؛ امّا گفته می شود که او فرزند زناست!

امام به من (ابوبکر) فرمود: تو چه می گویی؟

گفتم: درباره ی او چنین گفته می شود.

پس امام فرمودند: اگر این شخص چنان باشد که گفتید، در جهنّم خانه ای از صَدر برای او ساخته می شود که آتش جهنّم را از او بر می گرداند و روزی اش را نیز به وی عطا می کنند.»[54]

و امام باقر(ع) فرمود:

«مرد مؤمنی درکشور پادشاه ستمگری می زیست. آن ستمگر آهنگِ آن مؤمن کرد و او فرار کرد و به برخی از بلاد غیر اسلامی رفت و بر مردی مشرک فرود آمد. آن مردِ مشرک او را در کنار خود جای داد و پذیرایی نمود. همینکه آن مشرک مُرد به او خطاب رسید که: سوگند به عزّت و جلال خودم که اگر در بهشت جایی برای مشرک بود تو را در آن، جا می دادم، اکنون ای آتش او را بترسان ولی به او آسیب نرسان.

آنگاه امام فرمود: هر صبح و شام برای او از خارجِ آن محیط روزی آورده می شود. سؤال شد: از بهشت؟ فرمود: از جایی که خدا می خواهد.»[55]

اکنون آشکار شد که چرا برخی افراد از آغاز تولد شرایط مساعدی دارند و ثروت و مُکنت با آنها همراه است، زیرا که آنها در زندگی گذشته نیکوکار بوده اند و مرتکب گناهان بزرگ نشده اند و خداوند نیز لطف و محبتی که به همنوع داشته اند را در زندگی دوباره به آنها بازگردانده و در همین جهنم تا زمانی محدود به آنها ثروت داده تا آنها را از برخی عذاب ها نگاه دارد. قرآن کریم نیز مُکنتی که به برخی پیامبران داده شده بود را دلیلی بر نیکوکاری و خیر و احسان آنها بیان می دارد که:

وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ   (56/ یوسف)

و بدينگونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت و ثروت داديم، كه در آن، هر جا كه مى خواست سكونت کند. هر كه را بخواهيم به رحمت خود مى‌رسانيم و ما اجر نيكوكاران را تباه نمى‌سازيم.

 اما ….. آیا کار به اینجا ختم می شود؟ مسلما خیر. زیرا که کمال انسان درجاتی دارد و برخی درجاتِ آن؛ تنها در موقعیت “ثروت ” حاصل می شود. زیرا در روایت است که: ایمان، دو نیم است؛ نیمی در صبر و نیمی در شکر.[56] و البته اشتباهی که اهل تناسخ کرده اند دقیقا در همین جاست؛ آنها پنداشته اند که ثروت و خوشبختیِ دنیوی سعادت است، غافل از اینکه ثروت، فقط موقعیتی را برای شکرگزاری و کسب این ملکه در انسان مهیا می سازد و هیچگاه سعادت نهایی و غایی محسوب نمی شود، زیرا که به هر شکل، بنیان آن با هجوم لشگر مرگ فروخواهد ریخت. اما به هر حال، تاثیر نیکوکاری در سعادت انسان به قدری زیاد است که علاوه بر اجر دنیوی، مدت توقف در دنیا را نیز برای شخص نیکوکار کوتاه می کند. برای همین در روايت آمده است که رسول اکرم (ص) فرمود:

آيا مي­دانيد اولين كساني كه از آتش خارج مي شوند كيانند؟ گناهكاراني كه نيكوكاراند!![57]

و همچنین فرمود:

از میان دوزخیان، -ابن جذعان- سبک ترین عذاب را دارد.

عرض شد: ای پیامبر خدا! چرا ابن جذعان سبک ترین عذاب را دارد؟

فرمود: چون او مردم را اطعام می کرد.[58]

اکنون با مطالعه این روایات، در می یابیم که چرا در نظر ابن عربی، جاودانگی در آتش، به معناي خلود در عذاب و رنج همیشگی نیست. به گفتۀ وي، آتشِ جهنم تمام کسانی که در آن هستند را عذاب نمی کند. او ملائکۀ عذاب را گواه مدعاي خود بیان می کند، زیرا این گروه از فرشتگان در آتش قرار دارند و آتش (دوزخ) سراي آنان است، اما آنها هرگز از آتش دوزخ در رنج و عذاب نیستند.[59]

همچنین از این استدلال می توان نتیجه گرفت چرا کفار در زمان رسول اکرم (ص) عذاب را به عجله از پیامبر می خواستند و حال آنکه به شهادت قرآن کریم، کافران هم اکنون در جهنم قرار دارند ولی خود نمی دانند. به عبارت دیگر، ممکن است که کفار در جهنم باشند اما عذاب در تمام لحظات دامنگیر آنها نباشد. برای همین است که می فرماید:

يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ   (54/عنکبوت)

عذاب را به عجله از تو مى‌خواهند، و حال آنكه جهنم (هم اکنون) بر كافران احاطه دارد.

و در جای دیگر می فرماید:

وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّاتَعُدُّونَ  (47/حج)

عذاب را به عجله از تو می خواهند در حالیکه روزی نزد پروردگارت مانند یک سال است در نزد شما. همانطور که می بینید، این آیات شریفه در شناخت جهنمِ طبیعت بسیار به ما کمک می کنند زیرا به وضوح می گویند که ممکن است در جهنم باشید اما عذابِ آن پس از هزار سال به شما برسد؛ با این حساب، خداوند متعال در جهنمِ طبیعت نیز اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند و به اندازه ای که نیکویی کرده باشند و در رفع حاجاتِ نیازمندان تلاش کرده باشند، به آنها پاداش می دهد. اما این پاداش موقت است و تنها ابزاری است که با آن بتوانند شکرگزار نعمت های خداوند باشند.


[1] – بنا به قول امام صادق(ع) افلاطون – رئيس الحُكماء- است.

[2] – مقاله فرجام نفوس انسانی پس از مرگ بدن در اندیشه ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا؛ نویسندگان: فروغ السادات رحیم پور  و  فاطمه زارع

[3] – جامی – هفت اورنگ – بخش 27، خردنامه فیثاغورث

[4] – حکمه الاشراق – ص 367

[5]– نام مذهبى است براي طائفه ای كه خود را دوستان و برادران ناميدند. اين طائفه از طوائف مهم مذهبى هستند كه در قرن چهارم پايه‏گذارى شده‏ بودند.

[6] – اخوان الصفاء ، ج 3، ص 300.

[7] – رجوع کنید به اخوان الصفا، ج 3، ص 289ـ290، 301، 306).

[8]– پيروان ارسطو را – حُكماي مشاء – گويند. مشاء در لغت بمعنى بسيار راه رونده است. پيروان ارسطو از اين جهت مشائى ناميده شده‏اند كه او (ارسطو) شاگردان خود را در حال راه رفتن تعليم مى‏داد. حكمت مشاء توسط فلاسفه‏اى از جمله: كندى (م/ 260) و زكرياى رازى (م/ 313 ه) و فارابى (م/ 339 ه) و ابن سينا (م/ 428 ه) دنبال شد و مكتب «حكمت مشاء» در حوزه اسلام ايجاد گرديد.

[9] – جهل مرکب به معنی جهل شخص غیر آگاه به جهل خویش است؛ یعنی نمی داند که نمی داند.

[10]– مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏4، ص: 671

[11]– شفا ج 2 ص 634، 446، 2980

[12] – (همان ، ج 3، ص 79ـ80).

[13]–  (همان ، ج 3، ص 296)

[14] – کتاب -انسان الكامل- نوشته عزیز الدین نسفی –  ص 111

[15] – مجموعه مصنفات شیخ عبد الرزاق کاشانی – انتشارات میراث مکتوب

[16] – انخلاع = خلع ( جدا شدن روح از جسم )

[17] – همان، صفحه  307

[18]–  مجموعه رسائل و مصنفات كاشانى، ص: 303

[19]– كلمه – مآب (55/ص) و مآبا در (22/ نبأ) و كلمه – مرجع- (68/صافات)  و كلمه – مصير- در (162/ آل عمران) و (15/ حديد)

[20] – ابن منظور، لسان العرب، بي جا، نشر ادب الحوزه، چاپ اول، 1405ق، ج3، ص411.

[21]– مثنوي معنوي، دفتر اول.

2- مصباح الشّريعة، ترجمه‌ي عبدالرّزّاق گيلاني، صفحه‌ي 108.

[22]كما أحاطت العقوبات بهم فى الدنيا فتدنّس بالغفلة باطنهم، و تلوّث بالزّلة ظاهرهم. ( ابوالقاسم قشيري ، لطايف الإشارات، ج‏1، ص: 534 )

[23] – قَالَ فَأَيْنَ تَكُونُ اَلْجَنَّةُ وَ أَيْنَ تَكُونُ اَلنَّارُ قَالَ اَلْجَنَّةُ فِي اَلسَّمَاءِ وَ اَلنَّارُ فِي اَلْأَرْضِ. (إرشاد القلوب  ,  جلد۲  ,  صفحه۳۱۶)

[24] – 40/اعراف

[25] – 66 تا 68 / مریم

[26] – 72/ مریم

[27] – تفسيرالقمي ج : 1 ص : 23

[28] – انجیل  مَتّی ( ١٩: ٢٦)

[29] – « بحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ: إنَّهُ لَا يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ إِلَّا مَا نَزَلَ مِنْهَا».   (بحارالانوار– جلد58- ص78)

[30] – ابن عربی (۵۶۰ – ۶۳۸ق‌/۱۱۶۵-۱۲۴۰م‌)، معروف‌ به‌ شیخ‌ اکبر، اندیشمند و عارف‌  بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ است. دو اثر فتوحات مکیه و فصوص الحکمِ او مشهور است و او را “پدر عرفان نظری” خوانده اند.

[31] – (رحمۀ من الرحمن،  جلد 1 ، ص 153)

[32] –   لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ أحَدٌ إلاّ بِرحمَةِ اللّه ِ  (كنز العمّال : 10407 )

[33] – کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۰

[34] –  إِنَّ النَّاسَ یُقْسَمُ بَیْنَهُمْ النُّورُ یَوْمَ الْقِیَامَهْ عَلَی قَدْرِ إِیمَانِهِمْ وَ یُقْسَمُ لِلْمُنَافِقِ فَیَکُونُ نُورُهُ عَلَی إِبْهَامِ رِجْلِهِ الْیُسْرَی فَیَطْفَأُ نُورُهُ فَیَقُولُ مَکَانَکُمْ حَتَّی أَقْتَبِسَ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً یَعْنِی حَیْثُ قُسِمَ النُّورُ قَالَ فَیَرْجِعُونَ فَیُضْرَبُ بَیْنَهُمُ السُّورُ.    (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۵۶۴ بحارالأنوار، ج۷، ص۱۸۱)

[35] – قَالَ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَاءِ حَتَّى يُتِمَّ قَوْلَهُ بِعَمَلٍ صَالِح‏.   (بحارالانوار – ج 66 – ص 402)

[36] – إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ خَلْقَهُ فِي ظُلْمَةٍ، فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ مِنْ نُورِهِ، فَمَنْ أَصَابَهُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ اهْتَدَى، وَمَنْ أَخْطَأَهُ ضَلَّ   (کنزالعمال – جلد 1 ص 584)

[37] – قِيلَ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنَا عَنِ اَلطَّاعُونِ فَقَالَ عَذَابُ اَللَّهِ لِقَوْمٍ وَ رَحْمَةٌ لِآخَرِينَ قَالُوا وَ كَيْفَ تَكُونُ اَلرَّحْمَةُ عَذَاباً قَالَ أَ مَا تَعْرِفُونَ أَنَّ نِيرَانَ جَهَنَّمَ عَذَابٌ عَلَى اَلْكَافِرِينَ وَ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ مَعَهُمْ فِيهَا وَ هِيَ رَحْمَةٌ عَلَيْهِمْ .  (عيون أخبار الرضا عليه السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۲۷۴)

[38] –  كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ مَا لَمْ‏ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ‏ أَحْدَثَ‏ اللَّهُ‏ لَهُمْ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ   (الكافي، ج‏2، ص 275 )

[39] – معارف بهاء ولد – جلد 1 صفحه 63 و 64

[40] – خَلَقَ اللَّهُ تَعالى‌ جَهَنَّمَ مِن فَضلِ رَحمَتِهِ سَوطاً يَسوقُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ إلى الجَنَّةِ.    (احياء علوم الدين: ج 4 ص 220؛ المحجّة البيضاء: ج 7 ص 262)

[41] – تفسیر البرهان  ,  جلد۳  ,  صفحه۱۴۵

[42] –  إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: الْحُمَّى، هِيَ نَارِي أُسَلِّطُهَا عَلَى عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا لِيَكُونَ حَظُّهُ مِنَ النَّارِ     ( بحار الأنوار  ,  جلد۸  ,  صفحه۲۵۰)

[43] – بحارالانوار – جلد 59 – صفحه 106

[44] – مقاله: بررسی تأویلات ابن عربی دربارة آیات خلود و جاودانگی عذاب در قرآن.  مطالعات عرفانی(مجله علمی پژوهشی) دانشکده علوم انسانی دانشگاه کاشان 26- شماره دهم، پاییز و زمستان 88 ، ص5 تا 26

[45] – قال الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فَیَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ نَاراً یُقَالُ لَهَا الْفَلَقُ أَشَدُّ شَیْءٍ فِی جَهَنَّمَ عَذَاباً فَتَخْرُجُ مِنْ مَکَانِهَا سَوْدَاءَ مُظْلِمَهْ بِالسَّلَاسِلِ وَ الْأَغْلَالِ فَیَأْمُرُهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ تَنْفُخَ فِی وُجُوهِ الْخَلَائِقِ نَفْخَه َتَنْفُخُ فَمِنْ شِدَّهْ نَفْخَتِهَا تَنْقَطِعُ السَّمَاءُ وَ تَنْطَمِسُ النُّجُومُ وَ تَجْمُدُ الْبِحَارُ وَ تَزُولُ الْجِبَالُ وَ تُظْلِمُ الْأَبْصَارُ وَ تَضَعُ الْحَوَامِلُ حَمْلَهَا وَ یَشِیبُ الْوِلْدَانُ مِنْ هَوْلِهَا یَوْمَ الْقِیَامَهْ.    (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۴۸ التوحید، ص۳۹۱/ نورالثقلین)

[46] – وَ أَنْتُمْ فِي اَلنَّارِ خَالِدُونَ، تُعَذَّبُونَ فِيهَا وَ تُهَانُونَ، وَ مِنْ نِيرَانِهَا إِلَى زَمْهَرِيرِهَا تُنْقَلُونَ؛.  (مستدرک الوسائل، جلد 7، ص 432)

[47] – قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِذَا اِشْتَدَّ اَلْحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاَةِ فَإِنَّ اَلْحَرَّ مِنْ فَيْحِ جَهَنَّمَ وَ اِشْتَكَتِ اَلنَّارُ إِلَى رَبِّهَا فَإِنَّ لَهَا اَلنَّفَسَيْنِ نَفَساً فِي اَلشِّتَاءِ وَ نَفَساً فِي اَلصَّيْفِ فَشِدَّةُ مَا تَجِدُونَ مِنَ اَلْحَرِّ مِنْ فَيْحِهَا وَ مَا تَجِدُونَ مِنَ اَلْبَرْدِ مِنْ زَمْهَرِيرِهَا.   (علل الشرایع ، جلد 1 ، ص 247)

[48] – مختصر البصائر، ج 1، ص 190

[49] – این نکته ای جالب است که امروزه شاهد تولد انسان های ناقص الخلقه هستیم که بیشتر آنها در –هندوستان- گزارش شده اند.

[50] – ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْمَنْكُوحَ مِنَ اَلرِّجَالِ فَقَالَ لَيْسَ يُبْلِي اَللَّهُ بِهَذَا اَلْبَلاَءِ أَحَداً وَ لَهُ فِيهِ حَاجَةٌ إِنَّ فِي أَدْبَارِهِمْ أَرْحَاماً مَنْكُوسَةً وَ حَيَاءُ أَدْبَارِهِمْ كَحَيَاءِ اَلْمَرْأَةِ قَدْ شَرِكَ فِيهِمُ اِبْنٌ لِإِبْلِيسَ يُقَالُ لَهُ زَوَالٌ فَمَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ اَلرِّجَالِ كَانَ مَنْكُوحاً وَ مَنْ شَرِكَ فِيهِ مِنَ اَلنِّسَاءِ كَانَتْ مِنَ اَلْمَوَارِدِ وَ اَلْعَامِلُ عَلَى هَذَا مِنَ اَلرِّجَالِ إِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً لَمْ يَتْرُكْهُ وَ هُمْ بَقِيَّةُ سَدُومَ أَمَا إِنِّي لَسْتُ أَعْنِي بِهِمْ بَقِيَّتَهُمْ أَنَّهُ وَلَدُهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ مِنْ طِينَتِهِمْ.   (الکافي, جلد۵ , صفحه۵۴۹)

[51] – عن أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ عَنِ اَلْمَيِّتِ يَبْلَى جَسَدُهُ قَالَ نَعَمْ حَتَّى لاَ يَبْقَى لَهُ لَحْمٌ وَ لاَ عَظْمٌ إِلاَّ طِينَتُهُ اَلَّتِي خُلِقَ مِنْهَا فَإِنَّهَا لاَ تَبْلَى تَبْقَى فِي اَلْقَبْرِ مُسْتَدِيرَةً حَتَّى يُخْلَقَ مِنْهَا كَمَا خُلِقَ أَوَّلَ مَرَّةٍ .    (الکافي  ,  جلد۳  ,  صفحه۲۵۱)

[52] – قال الإمامُ الکاظمُ (ع): کانَ فی بنی إسرائیلَ رجُلٌ مؤمنٌ، و کانَ لَهُ جارٌ کافِرٌ، فکانَ یرفُقُ بالمؤمنِ و یولِیهِ المَعروفَ فی الدُّنیا، فلَمّا أنْ ماتَ الکافرُ بنی اللّهُ لَهُ بَیتا فی النّارِ مِن طِینٍ، فکانَ یقیهِ حَرَّها و یأتیهِ الرِّزقُ مِن غَیرِها، و قیلَ لَهُ: هذا بما کنتَ تُدخِلُ علی جارِک المؤمِن.  (بحارالانوار، ج 71، ص 305)

[53] – ویکی پرسش، تخفیف مجازات کافران

[54] – « عَنْ أَبِي بَكْرٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَهُ وَ مَعَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ مَعَنَا رَجُلٌ يَعْرِفُ مَا نَعْرِفُ وَ يُقَالُ إِنَّهُ وَلَدُ زِنَاءٍ فَقَالَ مَا تَقُولُ فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَيُقَالُ لَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي النَّارِ مِنْ صَدْرٍ يَرُدُّ عَنْهُ وَهَجَ جَهَنَّمَ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ .   (بحارالأنوار ج ۵ ، ص ۲۸۷)

[55] – بحار الانوار، ج۳، ص۳۸۲.

[56] –  الایمانُ نِصفان؛ نِصفٌ صَبر و نِصفٌ شُکر.   ( بحار الانوار، ج 74، ص 151)

[57]–  هَلْ تَدْرُونَ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ مِنَ النَّارِ الْفَسَقَةُ الْمُحْسِنُون‏   (مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏2، ص: 115)

[58] – رسولُ اللّهِ(ص): إنَّ أهْوَنَ أهلِ النّارِ عذابا ابنُ جذْعانَ، فقیل: یا رسولَ اللّهِ، و ما بالُ ابنِ جذْعانَ أهْوَنُ أهلِ النّارِ عَذابا؟ قالَ: إنَّهُ کانَ یطْعِمُ الطَّعامَ. (بحار الأنوار، ج ۸، ص ۲۹۷، ح ۴۸؛ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۳۷۴، ح ۳۰۸۴.)

[59] – رحمۀ من الرحمن ، جلد 1 ص 153

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *