معنای مغفرت و تاوانِ گناهان

با نگاهی گسترده و دقیق به آیات و روایات پیرامون مفهوم عذاب و مغفرت، معنا وکاربرددقیقاین دو واژه نیز برای ما آشکار می شود. همان عقوبت هایی که به جهت بيداري ما صورت مي گيرد تا بهانه اي براي بخشش و مغفرت خداوند باشد. اما پیش از اینکه معنای حقیقی – مغفرت – را دریابیم، باید تعریف دقیقی از معنای –گناه- داشته باشیم تا بر اساس آن، معنی مغفرت و چگونگیِ آنرا درک کنیم.گناه در قرآن – با توجه به نتایج و پیامدهای آن- نامها و انواع گوناگوني دارد که همه آنها متضمّن یک معنی است. مانند:  سيئه، عُصيان، ذنب، اثم، عتو و … .

أثم: نامى است براى افعالى كه مانع رسيدن به ثواب و پاداش است. همچنین اثم کلمه‌ای است که نشان‌دهنده زیان برای فاعل آن است.

سَيِّئَة: عمل زشتى است كه نقطه مقابل حسنة است.

عصيان: نافرمانى و خروج از طاعت است و معصيت نيز بمعنى عُصيان و نافرمانی است‏

عُتُوُّ:(بضم اول و دوم) تجاوز از حدود و نافرمانى‏ است.

ذَنْب: بطور استعاره هر كارى كه عاقبتش ناروا و ناگوار است و به اعتبار دنباله چيزى بكار می رود-ذنب- نامیده می شود. از اينرو، واژه- ذنب- باعتبار نتيجه‏اى كه از گناه حاصل مى‏شود، بد فرجامى و ذنب ناميده شده است.

بر طبق آیات قرآن کریم، گناه و معصیت، عملی است که برخلاف قانون و هدف آفرينش و اوامر الهی باشد و عقوبت و عذاب نیز، جزا و نتیجه طبیعیِ انحراف انسان از مسیر خلقت است که به او باز می گردد تا بیدارش سازد. به عبارتی دیگر، هنگامي كه قوانين الهي را پايمال كرده و يا در جهت عكس آن گام برداريم در حقیقت مرتكب گناه شده ايم و به خود و دیگران ستم کرده ایم. به همین دلیل است که خداوند متعال در قرآن کریم انسان را آگاه می سازد که:

إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون (44/ یونس)

همانا خداوند متعال به مردم ستم نمی‌کند، این خود انسانها هستند که برخویشتن ستم روا می‌دارند.

پس در یک تعریف جامع، ” گناه، بُعد (و دوري) آدمي از خداست و هر كس در هر مرتبه‌اي از مراتب قرب الهي كه هست، بُعدي هم از او دارد و همه را قربِ يكسان نداده‌اند. هرگونه توجهي به غير خدا موجب بُعدي است و مستلزم گناهي است و پديد آورنده حجابي، و استغفار، رفع آن حجاب است. هر كس بايد از بُعدي كه گرفتار آن است رها شود و هيچ كس نيست كه در بندي و مرتبه‌اي نباشد. ما با پانهادن در اين جهان، وارد مرتبه‌اي از مراتبِ جهنم شده­ايم. پس اندك اندك بايد آب استغفار بي­افشانيم و جهنم را خاموش كنيم تا به بهشت در آييم، كه هر كس نسبت به خود گناهي دارد و جهنمي. ارتكاب نواهي[1]، گناه محجوبان (وغافلان) است و غفلت از حق، گناه پارسايان.” [2]

*****

برخی افراد در مخالفت با آموزه رجعت؛ راه حل عجیبی ارائه داده اند! آنها ادعا می کنند که خداوند؛ آن دسته از انسانهائی که به درجۀ کمال مطلوب نرسیده و مرده اند را؛ پس از مرگ مورد مغفرت خود قرار داده و می بخشد! و در نتیجه آنان؛ با کسب کمال مطلوب، دیگر نیازی به بازگشت به دنیا ندارند! در پاسخ باید پرسید که مدعیانِ چنین نظری؛ چگونه می توانند به چنین حدثی مطمئن باشند! بقول قرآن کریم:

أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا؟   (78/ مریم)

آیا آنها از ” غیب ” خبر دارند؟ یا آنان با خداوند عهد و پیمانی بسته اند؟!

و حال آنکه خداوند هشدار می دهد که:

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا …. وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهدَهُ   ( 78 تا 80/ بقره)

وای  بر کسانی که با دستان خود کتابی می نویسند و بعد می گویند که این از جانب خداست! برای اینکه آن را به بهای اندکی بفروشند!…و گفتند که جز برای روزهای معدودی؛ عذاب خدا به ما نمی رسد. بگو! آیا شما در نزد خدا پیمانی دارید … که هرگز خداوند از پیمانش تخلف نمی ورزد؟!

این درحالیست که خداوند در آیات ذیل؛ شروط ” مغفرت ” را؛ برشمرده است که:

وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‌  (82/ طه)

براستی من آمرزندۀ کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیکو انجام دهد. سپس هدایت یابد!

و در جای دیگر می فرماید:

إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا   (70/ فرقان)

مگر کسی که توبه نموده و ایمان آورده و کار نیک انجام داده باشد. پس خداوند کارهای بد اینان را تبدیل به کارهای خوب می نماید. و خداوند بسیار آمرزنده و رحیم است.

آیات فوق سه شرط را برای تحقق ” مغفرت ” تعیین نموده است: ” توبه “؛ ” ایمان ” و ” اعمال صالح ” جهت جایگزینی ” اعمال ناپسند “. می بینیم که؛ لازمۀ هر یک از شروط مذکور؛ زندگی در دنیا است! پس روشن است کسی که همچنان کفر بورزد؛ مشمول ” مغفرت ” نخواهد شد؛ زیرا که کفر ریشه و علت همۀ خطاها؛ گناهان و گمراهی هاست. همانطور که می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ  (116/ نساء)

بدرستیکه خدا نمی آمرزد اگر شرک بورزید ولی هر آنچه پائین تر از آن را برای آنکسی که خواهد می آمرزد.

به همین دلیل خداوند متعال به انسانها توصیه می نماید که با سرعت و سبقت بسوی مغفرت الهی بشتابند که؛ وَ سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ [3]. اگر ” مغفرت ” امر تشریعی و الهی است؛ پس چرا ما انسانها باید؛ با سرعت و سبقت بسوی آن بشتابیم؟! با توضیحاتی که از آیات قرآن آمد؛ معلوم می گردد که معنای ” سرعت  و سبقت بسوی مغفرت “؛ انجام اعمال نیک برای جبران خطاهای گذشته است. و این میسر نگردد مگر در زندگی دنیا! پس با این حساب، ادعای عذاب در عالم برزخ و پاک شدن و ورود به بهشت مخالف آیات قرآن کریم است زیرا به شهادت قرآن هر عمل بدی جزایی دارد که:

لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ، مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِه   (123 / نساء)

(ای مشرکان!) ‏به آرزوهای شما و اهل کتاب نیست،هرکس عمل بدی انجام دهد جزا داده مي‌شود.

در تفسیر همین آیه شریفه رسول اکرم (ص) می‌‌‌فرماید:« مَن یَعمَل سوءً یُجز به فی الدُنيا» یعنی: هرکس عمل بدی کند، در همین دنیا جزای آن را می بیند.[4]

همانطور که می بینید، آيات و روايات گوياى آنند که جزای اعمال شر به طور تمام و کمال در دنيا به انسان داده مي شود و برای انسان جهنم می سازد. در اینصورت بزرگترین عذابی که در آخرت برای گناهکار می ماند، حسرت و ندامت است. برای همین در روایت آمده است که خداوند متعال به موسى (ع) فرمود:

اى موسى! دنيا خانۀ عقوبت است كه آدم را به خاطر اشتباهش در آن مجازات نمودم.[5]

همچنین خداوند می فرماید:

مَنْ جاءَ بِالحسنةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ  (160/ انعام)

هركس كار نيكى به‌جا آورد، ده‌ برابر آن پاداش دارد، و هر‌كس كار بدى انجام دهد، جز به‌ مانند آن، كيفر نخواهد ديد؛ و ستمى بر آنها نخواهد شد.

بنابر این، اگر گناهکاری در زندگی کنونی جزای گناهش را نبیند، به ناچار باید در زندگی بعدی آثار آن را متحمل شود، و آخرت تنها جایگاه حسرت و ندامت است که گریبان وی را می گیرد اما این حسرت و ندامت هیچگاه او را پاک نمی کند. مثالِ زیر در قالب روایت این مطلب را اثبات می کند؛ خداوند متعال خطاب به حضرت موسي (ع) فرمود:

اى موسى! هر كس زنا كند، همان كار را ديگران با وى انجام دهند، هر چند در فرزندان نسل او باشد.[6]

بله، هركس كه زنا كند، با وی زنا شود و يا در آينده همان كار را با وي به زور و اجبار و اكراه انجام خواهند داد و او را هتك حرمت خواهند كرد تا بدينوسيله به عقوبت عمل خويش گرفتار شود و پاك گرد. اکنون جای بسی تعجب است که چرا برخی علماء با وجود قانون کارما و جزای عمل، در دین مبین اسلام مخالفت می کنند! و حال آنکه سراسر قرآن کریم مشحون از این معنی است که “خداوند هیچ کاری را بی جواب نمی گذارد” و این یکی از اصول پایه ای دین اسلام است. در متن قرآن کریم نیز به وضوح این قانون دیده می شود که هر کار خوب یا بدی، با عکس العملی همراه است. قانون کارما (یا همان جزای عمل) که به قانون کاشت و برداشت نیز معروف است، بیان می کند که شما هرچه بکارید همان را برداشت خواهید کرد؛ اگر بدی بکارید بدی برداشت می کنید و اگر خوبی بکارید خوبی برداشت می کنید. اگر قانون کارما را در کنار این تعریف از دین اسلام قرار بدهیم متوجه میشویم که این دو تعریف دقیقا یک موضوع را بیان می کنند و تضادی با یکدیگر ندارند.

*****

         چنانچه به آیات قرآن کریم نگاهی با تامل بی اندازیم، می بینیم که خداوند متعال عذاب ها و عقوبت های دنیوی که نتیجه مستقیم ارتکاب معصیت است را کاملا بیان نموده و با تشریح آنها پیش از فرا رسیدن عذاب اکبر و یا همان عذابِ پس از مرگ به ما هشدار داده است؛ حق تعالی در سوره سجده می فرماید:

وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُكُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ  (20/ سجده)

و اما كسانى كه نافرمانى كرده‌اند، پس جايگاهشان آتش است. هر بار كه بخواهند از آن بيرون بيايند، در آن بازگردانيده مى‌شوند و به آنان گفته مى‌شود: «عذاب آن آتشى را كه دروغش مى‌پنداشتيد بچشيد.

در اين آيه شريفه اول عبارت – أُعيدُوا- به معناي بازمی گردند، نشان مي­دهدكه بهره گناهكاران از معاد و بازگشت- بازگشت به جهنم است نه بازگشت به خداوند. و تنها مکانی که پس از مرگ بازگشت به آن معنا دارد، زمین است. همانطور که می بینید، در آیه اول، آتش جایگاه عذابِ گناهکاران معرفی شده که بارها به آن بازمی گردند، سپس می فرماید:

وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون   (21/ سجده)

قطعاً ما عذاب دنیا را قبل از عذاب اکبر به ایشان می‌چشانیم تا شاید بازگردند.

چنانکه می بینید، در آیه بعد، از دو نوع عذاب به نام های عذاب ادنی و عذاب اکبر نام برده شده. بنابر این، عذاب آتش که در آیه اول آمده، همان عذاب ادنی (عذاب دنیا) است که برای تطهیر اهل جهنم مهیا شده است باشد که بازگردند. تفسیر این آیات شریفه نیز گواه حقیقت است؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

انسان عاقل چنین می‌پندارد که گویا مرده است و از خدا درخواست می‌کند او را به دنیا بازگرداند تا توبه کند و گناه را رها کرده و کار شایسته انجام دهد. و خدای متعال نیز درخواست او را اجابت نموده [و او را به دنیا بازگردانده] است. پس [تا در این دنیاست، در انجام عمل صالح و ترک گناه] جدّیّت می کند.

سپس در ادامه فرمود: که منظور از عذاب ادنی، مصائب دنیا از قبیل از دست دادن مال و نزدیکان و فرزندان و بیماری قبل از عذاب اکبر است. [7]

و همچنین روایت ذیل که:

مفضّل‌بن‌عمر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی سخن خدای تبارک‌وتعالی وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ؛ پرسیدم. حضرت فرمود: «منظور از عذاب نزدیک تر، گرانی قیمت‌ها است.[8]

جالب است که عبارت –گرانی قیمت ها- در این روایت با عبارت – غَلَاءُ السِّعْرِ – آمده و عبارت  – السعر – که به معنی گرانی است، با  واژه – سعیرا – که یکی از اسامی جهنم در قرآن است، هم معنی است!! به این معنی که یکی از مهمترین عذاب های دنیوی، همین گرانی قیمت هاست که به قول امام صادق (ع) خداوند آن را بر گناهکاران مسلط می سازد باشد که از ظلم و ستم توبه کند و بازگردند. قابل توجه است که عبارتلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون که در آیه بالا آمده نیز در آیه ذیل بیان شده که:

 َبَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَالسَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (168 / اعراف)

ایشان را در ابتلا افکنیم به خوشیها و سختیها، شاید که بازگردند.

پس معلوم می گردد که امتحان انسان در دنیا با خوشی ها و سختی ها، مساوی است با قرار گرفتن در عذاب ادنی یا همان سختی های دنیا که انسان تنها در خلال آن فرصت دارد تا نفس خود را تصفیه و پالایش نماید و تا قبل از فرارسیدن مرگ؛ صفات و خصایل حمیده مانند: توکل، صبر، رضا و اخلاق نیکو را کسب نماید. با تحقیق در مورد عبارات مشابه در قرآن، باز به عبارتی مشابه با آیات مذکور برمی خوریم؛ آنجا که می فرماید:

كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ  (22/حج)

هر بار بخواهند از [شدت‌] غم، از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مى‌شوند [كه هان‌] بچشيد عذاب آتش سوزان را.

با اندکی تامل و مقایسه این آیه با آیه 20 سوره سجده که قبلا بررسی شد، معلوم می شود که عذاب حریق یعنی تحمل دور ملال آور زندگی های متوالی که فرد گناهکار مجبور است برای پاک شدن و تطهیر نفس، زمانی بس طولانی را در دنیا سپری کند تا با چشیدن سختی ها به تدریج بتواند خود را از ظلماتِ دنیا برهاند و با عالم نور و طاعت و عبادت اُنس گیرد. یکی از همین سختی ها و عذاب ها که جزای اعمال انسان محسوب می شود، –عذاب مُهین– است که در همین دنیا بر گناهکاران مسلط می شود. خداوند در آیه ذیل تسلط فرعون بر بنی اسرائیل را – عذاب مهین یا همان عذاب خوار کننده برشمرده است که:

وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ، مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ   (30و31/ دخان)

و به تحقیق ما بنی اسرائیل را از عذاب خوار کننده نجات دادیم. از فرعون که متکبری سرکش و در زمره اسراف کاران بود.

جالب است که حتی می توان علت گرفتار شدن بنی اسراییل به عذاب مهین را از آیات قرآن کریم دریافت کرد آنجا که می فرماید:

وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ (14/ نساء)

و هر كس از خدا و پيامبر او نافرمانى كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد، وى را در آتشى درآورد كه همواره در آن خواهد بود و براى او عذابى خفت‌آور است.

پس آتش که بنی اسرائیل را در خود فروبُرد عذاب استیلای فرعون بر آنها بود. جالب است که حتی تسلط حضرت سلیمان (ع) بر جنیان نیز از سوی خودِ آنها به عذاب مُهین تعبیر شده که؛

… أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ  (14/ سباء)

… (بر جنیان آشکار شدکه) اگر از اسرار غیب آگاه بودند تا دیر زمانی در عذاب و ذلّت و خواری باقی نمی‌ماندند.

پس آتشی که انسان عاصی در آن گرفتار می شود، الزاماً آتش اُخروی نیست، بلکه عذاب و آتش خوارکننده خداوند به شکل تسلط ظالمان و ستمگران ظهور می یابد و گناهکاران را به سزای اعمالشان می رساند.

نمونه هایی از خواری در حیات دنیا مانند کشته شدن، به دارآویخته شدن و قطع اعضاء و سرگردانی در زمین نیز به عنوان جزای مفسدان در قرآن کریم بیان شده که می فرماید:

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا  وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ   (33/مائده)

سزاى كسانى كه با [دوستداران‌] خدا و پيامبر او مى‌جنگند و در زمين به فساد مى‌كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از سرزمين شان تبعيد گردند. اين، خواری آنان در دنياست و در آخرت نیز عذابى بزرگ خواهند داشت.

بنابر این، هر بدی ای که به انسان می رسد، محصول اشتباهات و گناهان خود او در زندگی های گذشته اش بوده تا به این شکل تاوانِ گناهانِ خود را بدهد. به بیانی دیگر، اگر کسی در این زندگی، مرتکب خطایی نابخشودنی شود، در زندگی بعد، باید تقاص آن را پس دهد. افلاطون نیز در کتاب نهم رساله قوانین خود، این موضوع را مطرح می کند که بر طبق قانون عدالت الهی، اگر «کسی یکی از خویشان خود را خواسته و دانسته و به ناحق بکشد یا مسبّب قتل او شود… باید در زندگی دوم، به دست خویشاوندی هلاک شود. مثلاً هرکه پدر خود را بکشد، پس از گذشتن زمانی معین، در طی زندگی دوم، به دست فرزند خود از پای درخواهد آمد و کسی که مادر خود را هلاک کند، بار دوم به صورت زنی به دنیا خواهد آمد و به دست کودکی که خواهد زایید، کشته خواهد شد؛ زیرا برای شستن خون خویشان، راهی جز این نیست.»[9] آیه ذیل نیز تایید کنده همین مطلب است که؛

مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ   (160/ انعام)

و هر کس کار زشت کند به قدر کار زشتش مجازات شود و بر آنها اصلا ستم نخواهد شد.

شاید عجیب باشد، ولی به شهادت آیات قرآن کریم، حتی پس از روز قیامت نیز تسلط ظالمان بر بعضی از انسانها، یکی دیگر از نتایج و عقوبت اعمال گنهکاران است که آنها را مانند آتشی دربر می گیرد و رهایشان نمی کند. به آیات ذیل توجه کنید؛

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ   (128/ انعام)

آن روز ﻛﻪ ﺧﺪﺍ همه آنها ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﺪ، گوید: «ای گروه جن! شما ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩﻳﺪ.» ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎﻳﻲ هم ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ آنها ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ که: «ﺧﺪﺍﻳﺎ، برخی از ما از برخی دیگر سوء استفاده کرد (و بهره برداری نمود) ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ما ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩی.

ﺧﺪﺍ نیز گوید: «ﺁﺗﺶ (همچنان) ﺟﺎیگاه شماست ﻛﻪ در آن ﻣﺎﻧﺪﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ؛ ﻣﮕﺮ ﺁﻧچه خدا ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ حکیم و ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.

نکته مهم در آیه بعد است که خداوند بالفاصله می فرماید:

وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ  (129/ انعام)

و (ما اینچنین) برخی ستمکاران را بر بعضی دیگر مسلط می کنیم به خاطر آنچه که کسب می کنند.

امام باقر (ع) در تفسیر این آیه شریفه می فرماید:

خداوند(در دنيا) انتقام از ظالمى نكشد مگر بواسطۀ ظالمى ديگر، و اين همان كلام خداوند است كه فرموده: اين چنين مسلّط‍‌ ميسازيم برخى از ستمكاران را بر برخى ديگر.[10]

چنانچه پیداست، تسلط ظالمین بر ظالمین؛ به عنوان نوعی از کیفرهای الهی معرفی شده و کلمه –کذلک – هم در این آیه حاکی از آنست که آتشی که در آیه قبل، گناهکاران و ظالمان در آن جای دارند، همان تسلط ظالمان بر ایشان است؛ چون در گذشته خود ظالم بودند و امروز بايد جزاي ستمكاري خويش را به همان نحو ببينند و تسلط ظالمین بر بعضی دیگر، همان آتشی است که آنها در حیات پیشین برای خود خریدند و از آن رهایی نیابند مگر این که پس از مرگ با بازگشت به جهنمی که در دنیا برای خود ساخته اند، جزای ظلم خود را ببينند و پاک شوند تا از آن پس از ظلم و ستم دست بردارند. بنابر این، طبق گفتار قرآن کریم، هر ظالمی‌‌‌که با ظلم و ستم، این جهان را بدرود کند، در حيات آینده دچار ظلم و تسلط ظالمان خواهد شد اما چنانچه گناهکاران در زندگی کنونی دچار این عذاب ها نشوند، در زندگی های بعد طعم تلخ ظلم را می چشند تا از کثافتِ گناه و ستم پاک شوند. لذا در روایت است که:

از امام صادق (ع) سوال شد که بسیاری از این افراد (غاصبانِ خلافت) در خوشی و آسایش اند تا زمان مرگ!! آیا آنها عذاب نمی شوند؟

پس حضرت فرمود: به خدا قسم – فِی الرَّجعَه – یعنی در زمان رجعت و بازگشتِ دوباره، به بلا و عقوبت دچار خواهند شد.[11]

نمونه هشدار دهنده بعدی در سوره قلم است که می فرماید:

كَذَلكَ الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ  (33/ قلم)

چنین است عذاب [دنیا] و عذاب آخرت اگر بدانند بسی بزرگ تر است.

خداوند متعال از آیه 20 سوره قلم داستانی را ذکر می‌کند درباره عده‌ای از ثروتمندان پیشین که دارای باغ خرم و سرسبزی بودند و سرانجام بر اثر خیره سری عقوبت شدند و آتشی سوزان و صاعقه‌ای مرگبار چنان بر باغ آنها مسلط شد که آن باغ خرم و سرسبز همچون شب، سیاه و ظلمانی گردید. بنابر همین داستان، ضرر و زیان های مالی و جانی نیز گونه ای از عذاب های جهنم است و اساساً ضرر و زیان های دنیوی همه نتیجه گناه و عصیان بشریت است که گریبانگیر وی می شود، زیرا خداوند هیچ عمل ناشایستی را بدون جزا در دنیا رها نمی کند.

بنابر آنچه که گفته شد، معلوم می شود که عذاب اکبر مربوط به پس از مرگ است که انسان در آن حالت، دیگر امکان تغییر و اصلاح ندارد مگر اینکه خداوند متعال دوباره از طریق همین بازگرداندن او به زمین و چشیدن طعم تلخ عذاب های دنیوی بیدارش سازد و به او توفیق توبه دهد. آیه ذیل نیز آتش را در همین دنیا به وضوح به نمایش می گذارد که؛

وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ   (103/ آل عمران)

و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادرانِ هم شديد؛ و شما بر كنار پرتگاهی از آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد.

اين آيه درباره دو طايفه اوس و خزرج نازل شده كه حدودِ صد سال در ميان آن‌ها نزاع و كشمكش بوده و همواره ميان آنها جدال و نزاع برقرار بود تا اين كه خداوند پيامبر اسلام (ص) را به ظهور رسانيد و آنان، به دينِ اسلام گرويدند و از بركت آن، كينه و دشمنى از ميان آنان رخت بربست و با هم برادر شدند. همانطور که می بینید، آتش جنگ و دشمنی نیز یکی از آتش های جهنم است و خداوند آنها را از همین آتش نجات داده است. اما با این همه، خداوند متعال وعده داده است که تمامی گناهان بشر را می بخشد و حکم قطعي همین است همانطور که می‌‌‌فرماید:

قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏   (53/ زمر)

بگو ‌اي پیامبر! ای کسانی که بر نفس خویش اسراف کردید، از رحمت خداوند نومید مشوید کههمانا خدای تعالی همه گناهان را می‌‌‌بخشد که او همان خداوند بخشنده مهربان است.

بر اساس قاعده قرآنی: مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِه[12] هرکه مرتکب عملی زشت گردد، جزا داده می‌شود. بنابر این، راه غفران و بخشايش خداوند و پاک شدن از گناهان گذشته،تحمل جزا وعقوبت الهی در دنیاست و لا غیر،  همانطور که می‌فرماید:

وَ الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم. (153/ اعراف)

و آنان که عمل ناشایست کنند، سپس بعد از آن توبه کنند و ایمان آورند، همانا پروردگارت، بعد از آن، قطعاً بخشاینده و مهربان است.

برخلافِ باور بسیاری از مردم که عقیده دارند خداوند بدون هیچ قید و شرطی گناهان را می آمرزد، اين خودِ انسان است كه بايد جزاي اعمال خود را تحمل كند تا پاك گردد. پس بخشش خداوند يعني؛ همان توفيق توبه و همچنین پذيرشِ جزا و كيفر از طرف انسان. زيرا اگر بخواهيم بخشش را -عفو و گذشت و ناديده گرفتن گناه -معني كنيم. قاعده قرآنیِ مذکور  نفي مي گردد و این غیر ممکن است. در نتیجه تنها چشيدن جزاي اعمال است که به طهارت نفس و پاك شدن از لوثِ گناهان می انجامد.حال باید دید که گناهان بشر طی چه زمانی بخشیده می شود؟

آيه شريفه ذكر شده، به وضوح بيان مي‌دارد كه خداوند تنها بعد از اينكه انسان توبه كند و اعمال خويش را اصلاح كند، غفران و رحمت خويش را شامل حالِ او مي‌سازد و ما مي‌دانيم كه خداوند متعال تمامي گناهان را نهایتاً مي‌بخشد. در اين صورت، كسي كه با گناهان زيادي از اين دنيا رحلت كرده، باید باز مهلت يابد و به دنیا بازگردد تا ضمن چشیدن عقوبت گناهان، مغفرت خداوند نیز شامل حال او شود و غفران خداوند در اين دنيا تجلی يابد و این به طور قطع همه قافله بشریت را شامل می شود. زيرا «گناهكار، ماداميكه آثار گناهان خود را از بين نبرده بخشوده نمي شود[13]

*****

برخي مي­پرسند؛ شخصي كه به حق ديگري تجاوز كند بايد به نوبه خودش همان مجازات را از همان شخص یا شخص دیگری ببيند، پس آيا اين يك دور باطل و همیشگی به وجود نمي­آورد؟ چون كسي كه وسيله مجازات اين شخص قرار مي گيرد، خود نیز بايد به نوبه خود به همان مجازات برسد و اين دور تسلسل هرگز متوقف نخواهد شد!! پاسخ این مسأله نیز در قرآن کریم بیان شده است. حق تعالی می فرماید:

جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها (40/ شوري)

جزاي بدي، بدي ­اي است مانند آن.

در واقع، خداوند با قانون قصاص مانع از این می شود که این دور تسلسل یابد. زیرا که قصاص، دور تسلسلِ مجازات را از بین می برد. به همين دليل است كه مي فرمايد:

وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (179/ بقره)

و براى شما در امرِ قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد تقوا پيشه كنيد.

حکایت کرده اند روزى حضرت موسی (ع) از محلى عبور مى كرد. بر سر چشمه اى در كنار كوه رسيد، با آب آن چشمه وضو گرفت، بالاى كوه رفت تا نماز بخواند در اين موقع اسب سوارى به آنجا رسيد. پس براى آشاميدن آب از اسب فرود آمد، در موقع رفتن كيسه پول خود را فراموش نموده رفت. بعد از او چوپانى رسيد كيسه را مشاهده كرده برداشت .بعد از چوپان پيرمردى بر سرچشمه آمد که آثار فقر و تنگدستى از ظاهرش ‍ آشكار بود. دسته هيزمى بر روى سر داشت، هيزم را يك طرف نهاده براى استراحت كنار چشمه خوابيد. چيزى نگذشت كه اسب سوار برگشت اطراف چشمه را براى پيدا كردن كيسه جستجو نمود. ولى پيدا نكرد. به پيرمرد مراجعه نمود او هم اظهار بى اطلاعى نمود بين آن دو سخنانى رفت كه منجر به زد و خورد گرديد. بالاخره اسب سوار آنقدر هيزم كش را زد كه جان داد.

حضرت موسى (ع) عرض كرد پروردگارا اين چه پيش آمدى بود و عدل تو در اين قضيه چگونه است؟ پول را چوپان برداشت اما پيرمرد مورد ستم واقع شد!!

خطاب رسيد که: ای موسى! اين پيرمرد پدر آن اسب سوار را كشته بود. پس بين اين دو قصاص جاری شد. در ضمن پدر اسب سوار هم به پدر چوپان به اندازه پول همان كيسه مقروض بود از اينرو به حق خود رسيد. پس من از روى عدل و دادگرى حكومت مي­كنم.[14]

همانطور که می بینید عدل الهی به طور دائم و مستمر در جریان است و به شکلی پیچیده و هنرمندانه کار خود را انجام می دهد. بنابر این، هیچ اشکالی بر عدل الهی روا نیست و اگر ما مورد ظلم واقع می شویم و یا حقی از ما خورده می شود، باید علت را در اعمال گذشته خود جستجو کنیم و بدانیم که بسیاری از مشکلات و مصائب ما ریشه در زندگی های گذشته دارد که آن را برای خود ذخیره کرده ایم.

بر این اساس «جزايي كه ما بايد در مقابل اعمال بد خود تحمل كنيم و يا پاداشي كه به جهت اعمال خوب استحقاق آن را به دست آورده ايم، همگي در چگونگي وضعيت حياتِ بعديِ ما بر طبق قوانين كارما تأثير مي­گذارد. تنبيه خطاكاران و متجاوزين به حقوق ديگران؛ اين است كه در زندگي بعدي در شرايط مشابهي موردِ تجاوز و ستم قرار بگيرند و اين مبناي اصلي نظام عدالتِ كارما است.»[15] دقيقاً همان سخن خداوند است مي­فرمايد:

جَزاءً وِفاقا ً  یعنی: جزايي موافق (و متناسب با عمل)


[1] – نواهی= امور نهي شده

[2] – اوصاف پارسايان – صفحه 187 و 188

[3] –   بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود.   (133 /آل عمران) 

[4] –  نهج الفصاحه – فقره 88

[5] – يَا مُوسَى! إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ عُقُوبَةٍ عَاقَبْتُ فِيهَا آدَمَ عِنْدَ خَطِيئَتِهِ    (مشکاة الأنوار في غرر الأخبار ,  جلد۱,  صفحه۲۷۰)

[6] – یا موسی! مَنْ زَنَى زُنِيَ بِهِ وَ لَوْ فِي الْعَقِبِ مِنْ بَعْدِهِ.

من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى، ج‏5، ص: 333

[7] – قال الرّسول (صلی الله علیه و آله)- الْعَاقِلُ یَحْسَبُ نَفْسَهُ قَدْ مَاتَ وَ یَسْأَلُ اللَّهَ الرَّجْعَهًَْ لِیَتُوبَ وَ یُقْلِعَ وَ یُصْلِحَ فَأَجَابَهُ اللَّهُ فَیَجِدُّ وَ یَجْتَهِدُ وَ جَاءَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ وَ قَالَ الْمَصَائِبُ فِی الْمَالِ وَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ النَّفْسِ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ.   (إرشاد القلوب ,  جلد۱  ,  صفحه۴۶)

[8] – الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُفَضَّلِ‌بْنِ‌عُمَرَ قَال: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ قَالَ الْأَدْنَی غَلَاءُ السِّعْرِ وَ الْأَکْبَرُ الْمَهْدِیُّ بِالسَّیْفِ.   (تفسير كنز الدقائق ,  جلد۱۰  ,  صفحه۳۰۳)

[9] – اعتقاد به زندگی های متوالی – جلد اول  (یونان)  ص 179

[10] –  مَا اِنْتَصَرَ اَللَّهُ مِنْ ظَالِمٍ إِلاَّ بِظَالِمٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ اَلظّٰالِمِينَ بَعْضاً.   (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه حسن زاده ;  ج ۱  ص ۶۲۵)

[11] – تفسير الصافي ,  جلد۳ ,  صفحه۳۲۵

[12] – (123 / نساء)

[13] – انسان روح است نه جسد – ص 390

[14] – سفينه البحار  ج 2 ص 433

[15] – سفر روح – ص 82

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *