راز معلولیت های جسمی

یکی از مسائلی که همواره دغدغۀ درونی انسانها بوده، موضوع ” عدل الهی ” و چگونگی اجرای آن است و یکی از پدیده های بارز آن لااقل تولد انسانهائی با بدن ناقص یا معلول می باشد. همین پدیده بشدت ” عدل الهی ” را به چالش کشانده و تفسیر سنتی نیز تلاش نموده تا برای آن پاسخ و دلایلی بتراشد !!! مانند:

  1. تاثیرات محیط زیست.
  2. تاثیرگناه پدر و مادر.
  3. آزمایش الهی.

 

اما قرآن کریم –که نباید مطلبی در آن ناگفته بماند-  تبیین دیگری از این مسئله دارد! در وهله اول قرآن؛ علل محیطی را مردود دانسته است. زیرا می فرماید:

وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ (30/ شوری)

و چیزی از مصیبت ها به شما نمی رسد مگر آنچه که کسبِ دستانِ خود شماست.

 

همچنین قرآن بصراحتِ بیشتری نقش پدر و مادر را نیز در معلولیت فرزند نفی نموده آنجا که می فرماید:

لَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى  (انعام / 164)

برای هر کسی نتیجۀ آنچه را که خود بدست آورده خواهد بود و هیچکسی بار (گناه) دیگری را بدوش نمی کشد.[1]

 

اما برخی می پرسند که در اینصورت، روایاتی که تاثیر والدین و محیط را بر تولد فرزند مُحرَز می کند، چه معنایی دارد؟ به عنوان مثال رسول اکرم (ص) می فرماید:

با خویشاوندانِ نزدیک ازدواج نکنید؛ زیرا میوۀ چنین ازدواجی، ناتوانی و لاغری فرزندان شما خواهد بود.[2]

 

و همچنین:

کسی از رسول خدا (ص) پرسید: چرا بیماری جذام و بَرَص دامنگیر کودکان می شود؟

حضرت فرمود: اگر کسی با همسرش در حال حیض نزدیکی کرد و فرزندش با جذام یا برص به دنیا آمد، باید تنها خودش را سرزنش کند.»[3]

 

بر طبق روایاتی اینچنین، تاثیر عوامل محیطی مانند پدر و مادر بر چگونگی تولد فرزند، قطعی است، اما این حقیقت مغایرتی با بازتاب عمل فرد در تولد جدید ندارد. به عبارت دیگر، اشتباه یا خطای پدر و مادر در کیفیت عمل، به ایجاد بستری مناسب برای تولد نوزاد ناقص و یا کند ذهن می انجامد، تا روحی که این عقوبت را برای تصفیه و جزای خود انتخاب نموده، از این طریق امکان پاک شدن و ارتقاء پیدا کند. با این همه؛ قرآن فاش می نماید که همۀ انسانها، بخصوص مومنین را، مورد آزمایش قرار می دهد که:

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ  (155 / بقره)

و قطعاً شما را به مواردی از [قبيلِ‌] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‌آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را.

 

اکنون ممکن است این گمان ایجاد شود که پس لااقل برخی معلولیتهای جسمانی صرفاً آزمایش خداست و ربطی به اعمال گذشتۀ افراد ندارد!!

در پاسخ باید گفت که آیۀ فوق، طبیعتِ آزمایش را -بطور کلی- ذکر نموده اما اینکه چه انسانهائی دچار چه نوع آزمایشاتی می شوند، امری است که دقیقا بر اساس حساب و کتابی دقیق انجام می شود. زیرا خداوند در آیات متعددی آشکارا بیان نموده که:

مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ   (79/ نساء)

و هرچه از بدی به تو می رسد از نفسِ خود توست.

 

بنابر این، آزمایش هر فرد -اعم از مومن و کافر- حاصل ارزیابی پروندۀ اعمال خودِ اوست و بنابر اعمال و اخلاق هر کسی، یکی با معلولیت جسمانی آزمایش می شود و دیگری با ورشکستگی مالی و یکی دیگر با طلاق و ترس و نگرانی های اجتماعی آزمایش می شود.

اکنون از مقایسۀ آیۀ مذکور با آیات ذیل معلوم می شود که آزمایشات الهی، در عین حال مجازات الهی نیز هستند: بعنوان مثال می فرماید:

كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (163/ اعراف)

اینچنین بخاطر اینکه فاسق بودند، آنها را در بلا افکندیم.

 

و همچنین:

بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَالسَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   (168 / اعراف)

ایشان را با خوشیها و سختیها در ابتلا افکندیم، باشد که بازگردند.

 

از طرف دیگر، قرآن کریم تعریف دینی خاصی از -مالکیت انسان- ارائه می دهد که بر این اساس، انسان؛ مالک هیچ چیزی نیست؛ مگر عمل خود زیرا:

وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى  (38 و 40/ نجم)

هیچ چیزی متعلق به انسان نیست مگر ” عمل ” او. و حتماً او بزودی؛ نتیجه ” عملش ” را خواهد دید!

 

بنابر این، هر آنچه که به ما می رسد؛ نتیجۀ ” عملِ ” خودِ ماست. حتی ” بدنِ ” ما ! به این معنی که معلولیت های جسمانی نیز حاصل عملکرد ناشایستِ ماست، و در این موارد هیچگاه نمی توان عوامل محیطی مانند تاثیر والدین را دخیل دانست. به عبارتی دیگر، معلولیت ها، حاصل علت هایی هستند که از طریق اسباب گوناگون (مثلا پدر و مادر) متحقق می گردد. اما علت اصلی ناقص الخلقه بدنیا آمدن، نتیجۀ اعمال خود آن فرد در زندگی قبلی است که از طریق اسبابی چون بیماری پدر و مادر و یا عواملِ محیطی دیگر متحقق شده است. این حقیقت به شکلی واضح در قرآن کریم بیان شده است؛ آنجا که می‌‌‌فرماید:

يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُون  (42 و 43 / قلم)

روزی که در آن به سجده خوانده شوند ولي نتوانند و دیدگان آنها خاشع و فروافتاده است و خواری و ذلت آنها را دربر گرفته است، در حالی که قبلا به سجود دعوت می‌‌‌شدند و سالم بودند و توانایی داشتند اما سجده نکردند.

 

کلمه – ساق (سختي) – در این آیه شریفه اشاره به وضعیت دشوار معلولیت دارد. یعنی همان روزی که انسان توانایی سجده داشت و اعضا و جوارحش سالم بود و به سجده و عبادت دعوت شده بود ولی از امر خدا سرباز زد، و این مطلب بی شک اشاره به حیات کنونی ما بر روی زمین دارد که امکانات موجود در آن، باید صرف عبادت و طاعت خداوند متعال گردد. كلمه – يُكْشَفُ – از مصدر – كشف – به معني «برطرف كردن و گشودن» نیز نشاندهنده اين است كه خداوند متعال بواسطه معلوليت، انسان گنهكار را به عقوبت اعمال وي در زندگی گذشته مي‌رساند.

در این میان برخی معتقدند که محتوای آیات مذکور مربوط به ناتوانی کافران در روز قیامت است، اما این برداشت با محتوای آیات دیگر قرآن کریم در تنقاض است زیرا که می فرماید:

إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً   (93/ مریم)

تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، (نهایتاً) به‌سوى خداوند رحمان مى‌آيند در‌حالى‌كه بنده‌ی اويند.

 

و در مقام بندگی، امتناع از سجده غیر ممکن است. پس محتوای آیات مذکور به هیچوجه در مورد قیامت عظمی نیست، بلکه به طور مستقیم و بی پرده به پدیده معلولیت در حیات دنیا اشاره می کند.

در ميان روايات معتبر ائمه معصومين (ع) نیز به احاديثی بر مي خوريم كه اين مطلب را به خوبي اثبات نموده و جايي براي شك و ترديد باقي نمی گذارد. «در روایتی از امام صادق (ع) آمده است كه: مفضل(يكي از شاگردان ممتاز امام) در مورد اعضای بدن از ايشان سؤال می‌‌‌کند و امام،کارایی‌هاي اندام بدن و اعضای مختلف آن را توضیح می‌‌‌دهد. سپس مفضّل عرض می‌‌‌کند که: پس، چرا برخي از مردم، بعضی از اين اعضاء را ندارند و به خاطر آن در دشواري و سختی مي افتند؟ امام (ع) می فرماید: اين امر (یعنی تولد ناقص الخلقه) براي آن است كه شخصِ مبتلا تأديب شود و ديگران هم از آن عبرت بگيرند. چنانكه گاهْ پادشاهان مردم را به خاطر عبرتِ دیگران تأديب مي­كنند…»[4]

در این روایت شریف، امام (ع) کلمه – عبرت – را با دليل و حجتي وجداني و کامل مطرح نموده است، یعنی اینکه این معلولیت، عبرت و درسی است برای دیگران تا بدانند که هر عملی، عکس العملی دارد و بازتاب گناهان بشر با اراده خداوند متعال به شکل معلولیت به او بازگردد و شخص معلول باید برآن صبر کند تا گناهي كه مرتكب آن شده پاک شود. در اینجا نیز حضرت به وضوح اعمال گذشته خود شخص را علتِ محرومیت او از نعمت های الهی عنوان می کند. پس پر واضح است كه چنين نقصي در خلقت و طبيعت را تنها نمي­توان به حكمت الهي موكول نمود و از كنار آن به سادگي و بي تفاوتي گذشت.

در جای دیگر امام (ع) حکمت و فواید روییدن – ریش – بر صورت مردان را بیان می کند و مفضل می گوید: اما من دیدم افرادی بزرگ می شوند اما مو در صورت آن ها نمی روید؟ امام (ع) در پاسخ می فرماید: «این بخاطر آنست که از قبل (گناهانی) برای خود پیش فرستاده اند و خداوند هیچگاه به بندگانش ظلم نمی کند»[5] .[6]

چنانکه واضح است خداوند بی دلیل کسی را از نعمتی محروم نمی سازد، مگر اینکه خودِ فرد قبلاً با اعمال ناشایست خود عقوبت گناه را برای خود اندوخته باشد. بنابر این، در اینجا نیز امام صادق (ع) به وضوح به اثرات اعمال در زندگی مجدد اشاره نموده است.

ناگفته نماند که امامان(ع) با برخی از اصحاب خود در حد فهم آنها سخن می گفتند و تمامی حقایق را برای آنها بازگو نمی کردند، مانند روایت ذیل؛ از جابر بن يزيد جُعفى روایت است كه گفت:

 به ابو جعفر حضرت محمد بن على باقر (ع) عرض كردم كه: يا ابن رسول اللّه ما از اطفال؛ كسى را مى‌بينيم كه مرده متولد مى‌شود و از جملۀ ايشان كسى است كه ناتمام متولد مى‌شود یا كور يا گنگ يا كَر متولد مى‌شود و از جمله ايشان كسى است كه چون به زمين فرود آيد در همان ساعت مي ميرد و از جملۀ ايشان كسى است كه تا حد بلوغ مي ماند و از جملۀ ايشان كسى است كه عمر و زندگانى داده مى‌شود تا آنكه پير شود پس اين چگونه است و وجهش چيست؟

حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى اُولى است به آنچه تدبير مي فرمايد از امر خلق خود، و او است كه ايشان را خالق و مالك است. پس هر كه را از “عمر” منع كرده، او را از چيزى منع كرده كه از برايش نيست و هر كه را عمر داده باو چيزى را عطاء فرموده كه از برايش نبوده است. پس او صاحب تفضل است به آنچه عطاء فرموده و عادل است در آنچه منع نموده «لا يُسْئَلُ‌ عَمّا يَفْعَلُ‌ وَ هُمْ‌ يُسْئَلُونَ‌»[7] يعنى: پرسيده نشود از آنچه مي كند و ايشان يعنى بندگان اند که پرسيده شوند از آنچه مي كنند.[8]

 

همانطور که می بینید، امام محمد باقر (ع) در اینجا پاسخ را در حد فهم و ادراک پرسش کننده بیان نموده است. زیرا بیمِ آن می رفت که جابر بن يزيد حقیقتِ رجعت را نپذیرد و کافر شود، اما از آنجایی که “مفضّل” بسیار تیز هوش تر و درّاک تر از جابر بوده، امام صادق (ع) نیز به صورتی کامل حقیقت را برای او فاش نمود و او را از حقیقت امر آگاه فرمود. اما در این میان، برخی می گویند که وقتی خداوند درباره آفرینش انسان می فرماید:

لَقَدْ خَلَقْنَا الاْنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقویم  (4 / تین)

ما انسان را به بهترین شکل آفریدیم.

 

و نیز می فرماید:

اَلّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ  (7/ سجده)

او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید.

 

پس در نظام احسن آفرینش، با این همه لطف و مهر و بزرگواری خالق، اگرکسی ناقص متولد می شود و از نعمتها محروم می گردد، این ناشی از حکمت پروردگار است و به ما ربطی ندارد که در مورد آن کند و کاو کنیم!!!. در پاسخ باید گفت که این پرسش های مهم و تعیین کننده، غالباً برای افرادی که دچار چنین نقص هایی هستند و یا برای افرادی برای چنین اشخاصی دلسوزی می کنند مطرح می شود نه دیگران؛ که آیا خداوندی که فیض بخش مطلق است، ممکن است که بی دلیل فیض و لطفش را از مخلوقاتش دریغ نماید؟ و حال آنکه دین و کلام آسمانی آمده تا مشکلات علمی و عملی بشر را حل کند، پس بی شک آنها می توانند پاسخ پرسش خود را در لابلای آیات و روایات بیابند و با پی بردن به آن، آرامش حاصل کنند و در نتیجه بتوانند در مقابل مصائب صبر و تحمل پیشه کنند.

 

*****

 

 

در آیاتی از قرآن کریم به عذابی به نام – عذابِ حریق– اشاره شده به معنای عذاب آتش سوزان!. برای کشف معنای این عبارت در قرآن کریم، باید آیاتی که در آنها عبارت – عذابِ حریق– آمده مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد. به عنوان مثال؛ از محتوای آیه ذیل در می یابیم که عذاب حریق، عذابی است جداگانه که در جهنم به ستمکاران می رسد. زیرا که می فرماید:

إِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم يَتوبوا فَلَهُم عَذابُ جَهَنَّمَ وَلَهُم عَذابُ الحَريقِ   (10/ بروج)

‌بی‌گمان، کسانى که مردان و زنان با ایمان را شکنجه کردند و توبه نکردند، پس براى آنان عذابِ جهنم است و (البته) برایشان عذابِ آتش سوزان است.

 

در سه آیه ذیل نیز توضیحات بیشتری در مورد – عذاب حریق- بیان شده است؛

ثانِيَ عِطفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنيا خِزيٌ وَ نُذيقُهُ يَومَ القِيامَةِ عَذابَ الحَريقِ

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (9 و 10/ حج)

متکبّرانه روى مى‌گرداند تا [مردم را] از راه خدا گمراه سازد، پس براى اوست خوارى و رسوایى در دنیا و در روز قیامت هم او را عذابى سوزان مى‌چشانیم.

این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادی، و خدا هرگز در حق بندگان خود ستم نمی کند.

 

لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيق

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (181 و 182/ آل عمران)

هر آینه خدا شنید سخن (جاهلانه) آن کسان را که گفتند: خدا فقیر است و ما دارا. البته ما گفتارشان را ثبت خواهیم کرد و با این گناه بزرگشان که انبیاء را به ناحق کشتند، و گوییم: بچشید عذاب آتش سوزان را.

این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادید، و خدا هرگز در حق بندگان ستم نمی کند.

 

وَلَو تَرى إِذ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا المَلائِكَةُ يَضرِبونَ وُجوهَهُم وَأَدبارَهُم وَذوقوا عَذابَ الحَريقِ

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (50 و51/ انفال)

و اگر ببينى آنگاه را که فرشتگان جانِ کافران را می گیرند و بر پشت و صورت آنها مى زنند و مى گويند: بچشيد عذاب سوزان را… .

این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادید، و خدا هرگز در حق بندگان ستم نمی کند.

 

همانطور که می بینید، سبک و سیاق این آیات شریفه با بیان هدفی مشخص، شبیه به هم بیان شده تا حقیقت عذاب حریق را بر ما روشن نماید؛ به این شکل که در هر سه آیه، بعد از عبارت عذاب حریق، می فرماید: این عذاب به خاطر کارهایی است که به دست خود پیش فرستادید. علاوه بر این، همچنانکه واضح است، عذاب حریق مخصوص ستمکار ترین افراد است؛ افرادی که مومنان را اذیت کرده اند، آنهایی که مردم را از راه خدا گمراه کرده اند، افرادی که به خداوند اهانت کرده اند و پیامبران الهی را به قتل رساندند؛ اینها ستمکارترین افرادند که علاوه بر تحمل حضور در جهنم، عذاب حریق را نیز می چشند. روایت ذیل -که خلاصه آن بیان می شود- جزئیاتِ این عذاب را به وضوح فاش ساخته است؛ امام صادق (ع) می فرماید:

شانزده صنف از امت جدم محمد (ص) ما را دوست ندارند و مردم را با ما دوست نمی کنند و از ما متنفر هستند و از ما پیروی نمی کنند و ما را رها هم نمی کنند بلکه مردم را از ما جدا می کنند. آنها به حقیقت دشمن ما هستند و برای ایشان عذاب جهنم است و برای ایشان است عذاب حریق.

سپس فرمود: گفتم: ای پدر (یعنی امام باقر (ع)) آنها را برای من توضیح بده، خداوند تو را از شر آنها حفظ کند.

پس امام باقر (ع) فرمود: هیچیک از مردم را در خلقت او فزونی نمی بینی (یعنی در خلقت او چیزی اضافه نبینی) مگر اینکه او دشمن ماست و او را به ما وفادار نبینی.

و ناقص الخلقه ای را نبینی مگر اینکه در دل او با ما دشمنی یابی.

و نبینی هیچ تک چشم مادرزادی را مگر اینکه همواره علیه ما جنگیده و با دشمنان ما صلح کرده است … .[9]

 

این بدان معناست که اکثر افراد ناقص الخلقه، همان هایی هستند که در زندگی های گذشته با ادیان و پیامبران الهی به مخالفت برخاستند و در زندگی ماقبلِ آخر خود هم، ظلم و ستم هایی را به خاندان اهل بیت (ع) و پیروان آنها روا داشته بودند و اکنون به این شکل باید تاوانِ گناهانِ خود را بازپس دهند. زیرا که مصیبت‌ها و رنجهایی که از بدو تولد با آن مواجه می‌‌‌شویم، بدون شک حاصل عملکرد ما در گذشته‌های دور و زندگی های گذشته بوده است.

حتی همانطور که پیش از این گفته شد، در جای دیگر امام (ع) حکمت و فواید روییدن – ریش – بر صورت مردان را بیان می کند و مفضل می گوید: اما من دیدم افرادی بزرگ می شوند اما مو در صورت آن ها نمی روید؟ امام (ع) نیز در پاسخ صریحاً می فرماید: «این بخاطر آنست که از قبل (گناهانی) برای خود پیش فرستاده اند و خداوند هیچگاه به بندگانش ظلم نمی کند»[10] .[11]

 

در روایت ذیل که – پیش از این خواندیم- نیز تسلط عذاب حریق بر گناهکاران، مساوی شده با تعویض مداومِ پوست های اهل آن در قالب زندگی های بسیار و چشیدن عقوبت. ابوبصیر می گوید:

«به امام صادق (ع) عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه! مرا بترسان كه قسىّ القلب و سنگ دل شده‏ام!

پس امام (ع) فرمود: پس اى أبا محمد! خود را براي حياتي طولاني آماده کن‏.

همانا دوزخیان، آتش را بزرگ می شمارند، اما بهشتیان، بهشت و نعمت فراوان آن را بزرگ می‌شمارند؛ و زمانی‌که دوزخیان وارد دوزخ شوند [به اندازه‌ی] مسیر هفتادسال در آن سقوط ­می­کنند، پس هرگاه خود را به بالای جهنّم برسانند، با گرزهای آهنین بر سرشان کوبیده­ می­شود و به پایین جهنّم بازگردانده ­می‌شوند و پیوسته حالشان چنین است، چنانکه خداوند فرموده است: کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعیدُوا فیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ؛ آنگاه (دائماً) پوست‌های دیگری جایگزین پوست‌های بدنشان می‌شود».

[در این‌هنگام] امام ([خطاب به من] فرمود: «بیان همین مقدار تو را کفایت می‌کند»؟ عرض کردم: «آری! برایم کافی است، کافی است»![12]

 

 

 

[1] – مشکل این است که برخی می گویند که این نوع آیات مربوط به عالم آخرت است، در صورتیکه هیچگونه شواهدی از چنین برداشتی در این آیات دیده نمی شود.

[2] – لا تنكحوا القرابة القريبة، فإن الولد يخلق ضَاوِيّاً.    (النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‏3، ص: 106)

[3] – «مَنْ جامَعَ اِمْرأئةً وَهِیَ حائضٌ فَخَرَجَ الوَلَدُ مَجْذُوما اَو أَبْرَصَ فَلا یَلُومَنَّ الاّ نَفْسَهُ؛    (مکارم الأخلاق  ,  جلد۱  ,  صفحه۷۵)

[4] –  قَالَ اَلْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ فَلِمَ صَارَ بَعْضُ اَلنَّاسِ يَفْقِدُ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ اَلْجَوَارِحِ …  (توحید المفضل ,  جلد۱  ,  صفحه۶۰)

[5] – ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ  (10/ حج)

[6] – توحید مفضل (شگفتی های آفرینش)

[7] – (23/ انبیاء)

[8] – اسرار توحيد ;  ج ۱  ص ۴۳۹

[9] – بحار الأنوار,  جلد۵  ,  صفحه۲۷۸

[10] – ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ  (10/ حج)

[11] – توحید مفضل (شگفتی های آفرینش)

[12] –  تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۱۰ بحار الأنوار، ج۸، ص۲۸۰/ القمی، ج۲، ص۸۱/ نورالثقلین/ البرهان

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *