رجعت و شفاعت

یکی از مهمترین مسائلی که در میان علمای اسلام در طول تاریخ مورد بحث و بررسی قرار گرفته، مسائل مربوط به عدل الهی و چگونگیِ تجلی آن در دنیاست. مرحوم استاد مطهري (ره) می نویسد: امروز اين سؤال در ميان طبقات مختلف از جاهل و عالم، بيسواد و تحصيلكرده مطرح است كه آيا كارهاى خير افراد غير مسلمان مقبول است يا غير مقبول، اگر مقبول است پس چه فرق مى‏كند كه انسان مسلمان باشد يا نباشد؟ عمده اين است كه در دنيا كار خير بكند، فرضا مسلمان نبود و يا هيچ دينى نداشت که زيانى نكرده است؛ و اگر غير مقبول است و يكسره پوچ و باطل است و اجر و پاداشى نزد خدا ندارد، این با عدل الهى چگونه سازگار است؟

عين اين پرسش از نظر –تشيّع- در دائره اسلام مى‏تواند مطرح شود كه: آيا عمل مسلمان غير شيعه مقبول درگاه الهى است يا پوچ و باطل است؟ اگر مقبول درگاه الهى است پس چه فرق مى‏كند انسان مسلمان شيعه باشد يا مسلمان غير شيعه؟ عمده اين است كه انسان، مسلمان باشد، فرضا اگر شيعه نبود و ولايت اهل بيت (ع) را هم نداشت زيانى نكرده است! و اگر مقبول نيست، پس اين با عدل الهى چگونه سازگار می شود؟

فلاسفه الهى از اين ديدگاه بحث مى‏كردند كه اگر بنا شود همه مردمى كه از دين خارجند اهل شقاء و عذاب الهى باشند، لازم مى‏آيد كه در نظام هستى غلبه با شر و(بدي) باشد؛ در حالى كه اين مطلب از اصول قاطع و مسلّم است كه اصالت و غلبه؛ متعلق به سعادتها و خيرهاست نه بدبختي ها و شرور.»[1]  اکنون « گناهان مسلمان چه مي­شود؟ ….  .

طرح مسأله قبل، از آن نظر كه يك عقيده علمى بشمار مى‏رفت ضرورت داشت. ولى طرح اين مسأله، يك ضرورت عملى است؛ زيرا يكى از عوامل انحطاط و تباهى اجتماعات مسلمان در عصر حاضر، غرور بى‏جايى است كه در دوره‏ هاى متأخّر در عده زيادى از مسلمانان -خصوصا اكثريّتى از شيعيان- پديد آمده است. اگر از اين افراد پرسيده شود كه آيا اعمال نيك غير شيعه مورد قبول درگاه خدا واقع مى‏شود؟ بسيارى از آنها جواب مى‏دهند: نه. و اگر از آنان پرسيده شود كه اعمال بد و گناهان شيعه چه حكمى دارد؟ جواب مى‏دهند: همه بخشيده شده است (و همه مورد شفاعت قرار می گیرند).

از اين دو جمله نتیجه مى‏شود كه در نزدِ چنين اشخاصي آن چيزى كه هيچ ارزشى ندارد عمل است، نه ارزش مثبت دارد و نه ارزش منفى؛ و در نزدِ آنها شرط لازم و كافى براى سعادت و نيكبختى اين است كه انسان، نام خود را شيعه بگذارد و بس.»[2] این در حالیست که خداوند می فرماید:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ  (7 و 8 / زلزال)

پس هر کس به قدر ذره‌ای کار نیک کرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید و هر كه هموزن ذرّه‌اى بدى كند [نتيجه‌] آن را خواهد ديد.

و این با معنایی که عوامِ مردم از –شفاعت- تصور می کنند، کاملا متفاوت است. از اینرو لازم است که در آغاز اصطلاح –شفاعت- که در متون دینی کاربرد بسیاری دارد را تحت بررسی دقیق قرار داده و معنای آن را مورد بازبینی مجدد قرار دهیم؛

واژه «شفاعت» در فرهنگ واژه شناسان؛ از ریشه «شَفْع» به مفهوم «جفت» آمده است، که در برابر آن، واژه «وَتر»، به معنی -تک و تنها- قرار دارد. آنگاه به تدریج به مفهوم پیوستن ناتوان به توانا، ضعیف به نیرومند، و فردی به فردی دیگر به کار رفته است، که از نظر معنویت و کمال در اوج رشد و شکوفایی قرار دارد و می تواند در حساس ترین شرایط، یار و یاور دلسوز او گردد، و ضمن دفع خطرها و برطرف ساختن مشکلات در فراز و نشیب زندگی از سر راه او، وی را در راه نجات و رستگاری و رساندن به سرمنزل سلامت و سعادت، راه نمایی کند. واژه «شَفْع»، به مفهوم پیوستن و نیز پیوند دادن پدیده و انسانی به همانند خویش نیز آمده است. کاربرد واژه «شفاعت» بیشتر در پیوستن فردی که از نظر مقام و موقعیت، در درجه پایینی است، به کسی که از نظر مقام و معنویت، برتر و بالاتر است و می تواند او را شفاعت کند، به کار رفته است، و شفاعت در قیامت از این جمله است.[3]

شفاعت به مفهوم قرآنی این است که، شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضی از اعمال صالح) شباهتی با اولیاء الله پیدا کند و آنها با عنایات و کمک های خود، او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا برای او تقاضای عفو کنند. به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودی قویتر و برتر، در کنار موجود ضعیف تر، و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است.[4] این در حالیست که کلمه – شفاعت – همواره در افکار عامه مردم، به این معنی رواج داشته است که شفیعانِ مردم یعنی معصومین (ع) به درگاه خداوند متعال عذرخواه و شفاعت کنندگانِ اُمت اند؛ به این شکل که ایشان با در خواست بخشش از جانب خداوند متعال، گناهکاران امت اسلام را نجات می دهند و آنها را به بهشت وارد مي­کنند.

علامه طباطبائي (ره) نیز مي­­گويد: «معني لغوي (شفع) از (ش- ف-ع)، به معني جفت است كه در مقابل كلمه وِتر یعنی– تك – به كار مي‌رود، در حقيقت شخصي كه متوسل به شفيع مي‌شود، نيروي خودش به تنهايي براي رسيدنش به هدف كافي نيست، لذا نيروي خود را با نيروي شفيع گره مي‌زند، و در نتيجه آن را دو چندان نموده، به آنچه مي‌خواهد نائل مي‌شود، به طوري كه اگر اين كار را نمي‌كرد، و تنها نيروي خود را به كار مي‌بُرد، به مقصود خود نمي‌رسيد، چون نيروي خودش به تنهايي ناقص و ضعيف است»[5] اما باید دانست که شفاعتِ شافعان امری مطلق و کافی برای رسیدن به کمال نیست. همانطور که می فرماید:

فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ  (48/ مدثر)

پس شفاعت شافعين به ايشان نفعی نمي‌دهد.

در صورت مطالعه آيات قبلي اين آيه در سوره مدثر(38 تا 47 مدثر)، درمي­يابيم گناهكاران و ستمكاران به علّت ترك نماز، تكذيب روز قيامت، اطعام نكردن مسكينان و فرورفتن در كار دنيا و تقليد از جاهلان و اكثريت مردم، در سقر مانده‌اند و در نهایت خداوند مي‌فرمايد كه شفاعتِ شافعين به چنين افرادي نمي‌رسد. حتی در جاي ديگر مي فرمايد:

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون (‏53 / اعراف)

آيا منتظرند براي تاويلِ(آيات) ؟! روزي كه بيايد تأويل آن، آنان كه آيات را فراموش كردند گويند: به تحقيق كه فرستادگان پروردگارمان آمد. پس آيا شفيعاني براي ما هست كه ما را شفاعت كنند؟ يا ممكن است كه برگرديم و غير از آنچه كه عمل مي‌كرديم عمل كنيم؟ به تحقيق كه آنها زيانكار شدند و آنچه دروغ مي‌بستند از ايشان ناپديد شد.

در اين آيه شريفه نيز، براي برخي از انسانها شفاعتِ هيچ شفاعت كننده‌اي سودمند نيست، به علاوه آنها مي‌خواهند كه به دنيا بازگردند، زيرا دريافتند كه شفاعت، هیچگاه به معناي از بين رفتن اعمال زشت و پاك شدن آنها نيست، بلكه شفاعت تنها فرصتي است مضاعف براي انسانهايی كه به اولياي خداوند توسل جستند و همراه با سعي و تلاش در راه بندگي، اميد رستگاري دارند. روايت ذيل، گویای همین مطلب است؛

«ابي نجران از امام صادق (ع) روايت کرده که: به ايشان عرض كردم: قومي هستند كه گناه مي‌كنند اما مي‌گويند كه اميد داريم (كه بخشوده شويم) و همواره اینچنین اند تا اينكه مرگشان فرا رسد.

پس امام (ع) فرمود: آنها قومي هستند كه آرزو‌ها را (برهر چيز ديگر) ترجيح دادند. آنها دروغ گفتند، آنها اميدوار نيستند. همانا كسي كه به چيزي اميد داشته باشد، آن را طلب مي‌كند و كسي كه از چيزي بترسد، از آن فرار مي‌كند.»[6]

بنابر این، هركس كه به لقاي خداوند مشتاق باشد، مقدمات آن را با اعمال خداپسندانه فراهم مي‌سازد و همين امر موجب مي­شود كه شايسته شفاعت و جفت شدن با اولياي خداوند گردد و بالعكس كسي كه از عذاب الهي بترسد، از موجباتِ عذاب يعني گناهان، پرهيز مي‌كند. خداوند متعال می‌‌‌فرماید:

وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُون‏  (48/ بقره)

بپرهیزید از روزی که در آن هیچ نفسی به جای دیگری جزا نخواهد داد و از او شفاعتی پذیرفته نشود و معادلي از او گرفته نمي‌شود و آنها یاری نمی شوند.

این آیه شریفه به صراحت معلوم می‌‌‌دارد که روزی در پیش است که هیچ شفاعتی در آن روز مقبول نیست، این در حالیست که در جای جای قرآن کریم به مواردی اشاره می‌‌‌شود که شفاعت اولیای خداوند تحت شرایطی قبول می‌‌‌ شود.[7] اکنون پرسش این است که فرآیندِ شفاعت توسط اولیای خدا به چه شکل انجام می شود؟رسول اکرم (ص) چگونگی روند شفاعت را به شکلی جالب بیان می دارد و می فرماید:

« مردمانی که به واسطه گناهان خود جهنمی ‌‌‌شده‌اند، در جهنم می‌‌‌میرند. سپس آنگاه که ذغال شدند اذن شفاعت داده می‌‌‌شود و آنها را گروه گروه به کنار نهرهای بهشت می‌‌‌اندازند.»

سپس گفته مي‌شود: ‌اي اهل بهشت! بر ايشان افاضه كنيد، سپس آنها مانند دانه‌هایی که در کنار مسیر سیل قرار گرفته باشند (مانند گیاه) دوباره می‌‌‌رویند!! [8]

همانطور که می بینید، این روایت، حقيقتِ شفاعت را به وضوح بیان نموده، به این شکل که نظر اولیای خدا برهرکدام از گناهکاران، موجب این می‌‌‌شود که آنها برای توبه و بازگشت به سوی پروردگار دوباره فرصت يابند و از آن استفاده کنند. به همین دلیل به آنها اجازه داده می‌‌‌شود که مانند نبات‌ها و گیاهان دوباره رشد کنند و تولد یابند و با توبه و استغفار به درگاه خداوند زندگیِ جديدي را از سر گیرند.

اکنون واضح شد که آغاز مرحله شفاعت شامل همان فرصت دوباره ایست که بواسطه نظر اولیای الهی و مقربان درگاه او در دنیا به ما می دهند تا بتوانیم اثرات آتش را در طول زندگی مجدد، در نفس خود پاک کنیم و شایسته لقای حق شویم. اکنون با اين توصيفات، مي توان بعضي از رواياتي كه درباره شفاعت امت رسول اكرم (ص) توسط معصومين (ع) آمده را بهتر درك نمود. مثلا ًدر روایت است که امام صادق (ع) فرمود:

اگر بر حسین (ع) گریه کنی تا آب دیده بر روی تو جاری شود، حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را بیامرزد خواه اندک باشد خواه بسیار.[9]

مضمون چنين رواياتي حاكي از اين است كه چنين اعمالي با اينكه به ظاهر كوچك است اما همین گریه و اشک برای آنحضرت موجب مي­شود تا غبار گناه به كلي صفحه دل را نپوشاند و انسان به تدريج و در طي زمانهاي طولاني بتواند شخصيتي شبيه به الگوهاي الهي كسب كند و خود را از بند ظلمت نجات دهد و شامل شفاعت گردد هر چند که کمال و رشد و شکوفایی شخصیت او سالهای دراز بطول انجامد وگرنه ممکن نیست که گناهان انسان با ریختن قطره اشکی به خاطر امام حسین (ع) بالجمله پاک شود. در حقيقت اهل بهشت نيز پيش از اين جزو همين گروه بوده­اند، اما با سعي و تلاش و مجاهدت و البته امداد خداوند به پاكي رسيدند و از جهنم فريبنده دنيا و ظلمت های آن آزاد شدند. اما آنها اهل دوزخ را فراموش نکرده، بلکه با شفاعت و دستگیری در صدد کمک به اهل جهنم هستند تا شاید بتوانند هر کدام از آنها را که خواستار رهایی از جهنم و رسیدن به بهشت باشد را نجات دهند.

شیخ عزیزالدین نسفی نیز در یک توضیح کامل، مطلب را روشن ساخته می‌‌‌گوید: بدانکه تقوای هرکه تمامتر باشد و انقطاع و تجرّدِ [10]او زیاده بُوَد، او کاملتر بوَد و مفارقت [11] او از این قالب و گذشتنِ او از این عالمِ طبایع آسانتر بوَد. بلکه در وقتِ مفارقت، خرّم و شادان باشد و علمِ هرکه تمامتر بُوَد،  مناسبتِ او با عالَمِ خود بیشتر باشد و رفتنِ او به آن عالم و پیوستنِ او به عقول و نفوسِ سماوی[12] و برگذشتنِ او از درجات بهشت و رسیدن بجوار حضرت باریتعالی آسانتر باشد، بلکه در وقت مفارقت به مناسبتی که میان وی و عالم وی باشد، بی اختیارِ وی او را کِشند به جانب خود و معنی –شفاعت- این است.[13]

بنابر این، براي نجات از جهنمِ طبیعت؛ تنها راه، عمل به دستورات الهي است  و هيچگاه ممکن نیست که دوزخیان تنها با تحمل عذاب در مدتی محدود و بدون سعی و تلاش در انجام اعمال و تکالیف و اوامر الهی وارد بهشت شوند و با بهشتیان در یک مرتبه قرار گیرند!بلكه بايد در زمين با انواع تضادها و موقعيتهاي مختلف روبرو شوند تا نيكيها و خوبيها را كسب كنند و صفات نیکو را در روح و جان خود بارور سازند و شایسته شفاعت شوند.[14]

امام حسن عسگری (ع) نیز روند شفاعت و رهایی مومن از زندان و جهنمِ دنیا را اینچنین شرح می فرماید:

هر کس که نفس خود را با مخالفت با حضرت محمد (ص) و علی (ع) و انجام محرّمات و ظلم به مومنان آلوده کند و با شریعت مخالفت کند، در روز قیامت آلوده است. پس آن دو بزرگوار به او می­گویند: ای فلان! تو هنوز آلوده هستی و شایستگی همنشینی با نیکان و حوران بهشتی را نداری و تا زمانی که در جهنم گناهان تو پاک نشود ملائکه مقرّب به نزد تو نمی آیند. پس او به طبقه بالای جهنم وارد می شود و به سبب برخی از گناهان خود عذاب می شود، سپس شیعیانِ برگزیده ای که خداوند آنها را (در جهنم!!) به سوی او می فرستد، او را از آنجا برمی دارند، همانطور که پرنده از زمین دانه برمی دارد.[15]

چنانکه واضح است، شخص مذکور در روایت بالا دوباره به جهنم باز می گردد تا از طریق سختی ها و رنج ها پاک گردد، سپس آن حضرات برخی از نزدیکان و شیعیانِ خود را در جهنم به سوی آن شخص می فرستند تا او را طی زمانی مشخص هدایت کند و از چنگال شهوات دنیا نجاتش دهند. این بدان معناست که حتی گناهکاران شیعه نیز باید به دوزخِ دنیا بازگردند تا آثار جرم و گناه خود را پاک کنند و مشمول شفاعت گردند و در نهایت وارد بهشت شوند. به بیانی دیگر، گناهكاران امت رسول خدا (ص) پس از مرگ به دوزخ باز مي­گردند تا به صورت كامل پاك شوند حتی اگر این امر در زمانی بسیار طولانی انجام پذیرد، زمانی بس طولانی که اميرالمؤمنين علي (ع) در مورد آن می فرماید؛

بدانيد و فرمان ببريد و (به کار دنیا) اعتماد مكنيد و عقوبت الهى را كوچك مدانيد كه بعضى از اسراف‏كارانند كه شفاعت ما بايشان نمي­رسد؛ مگر بعد از عذاب الهى در  طول زمان سيصد هزار سال!!.[16]

بله. ممکن است که یک فرد گناهکار برای پاک شدن آثار اسراف های گسترده و گناهان فراگیرش که آثار آن دراقصی نقاط جهان منتشر شده، نیازمند به کشیدن بار گناه در طول زمان چندین هزار ساله داشته باشد. همچنین از امام صادق (ع) روایت است که فرمود؛

مردى به زنش گفت: نزد فاطمه دختر رسول خدا (ص) برويد و از او بپرسيد که آيا من از شيعيان ‏شما هستم يا نيستم؟ آن زن رفت و سؤال كرد.

فاطمه (س) فرمود: اگر به گفته‏ هاى ما عمل مى‏ كنى و ‏از منهيات ما دست مى‏ كشى شيعه هستى‎.‎ اما اگر به گفته ‏هاى ما توجهى ندارى و از منهيات ما هم دست برنمى‏ دارى، از شيعيان ما به حساب نمى ‏آیى.

پس او ‏برگشت و جريان را به شوهرش اطلاع داد و گفت: واى بر من! پس كسى ما را از اين گناهان خلاص مى ‏كند و ‏من در جهنم مخلد خواهم شد زيرا هر كس شيعه نباشد در جهنم است‎.‎

زن برگشت و جريان را به حضرت فاطمه (س) گفت.

حضرت فرمودند: به شوهرت بگو اين طور نيست ‏كه خيال كرده‏ اى، شيعيان ما از نيكان اهل بهشت هستند همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان ‏دشمنان ما‎.‎ كسانى كه با قلب و زبان سخنان ما را قبول دارند، همه اينها از شيعيان ما نيستند اگر كه اوامر ما را انجام ‏ندهند و از منهيات ما دست باز ندارند و مرتكب گناهان شوند، اين گروه با همه اينها اهل بهشت مى ‏باشند‎.‎ اما بعد از اينكه از گناهان پاك شوند و گرفتار انواع مصيبت‏ ها و مشكلات شوند يا در قيامت با انواع ‏سختيها گرفتار گردند، يا در طبقه اول جهنم معذب شوند. سپس ما آنها را نجات مى ‏دهيم و به نزد خود ‏مى ‏آوريم.[17]

همانطور که گفته شد، روند پاک شدن ما انسانها ممکن است بسیار طولانی باشد، اما بالآخره – بر طبق وعده الهی – همه انسانها مشمول شفاعت الهی خواهند شد زیرا که می فرماید:

قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ  (44/ زمر)

بگو: «شفاعت، يكسره از آنِ خداست. فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست؛ سپس (بعد از شفاعت) به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.

با در نظر گرفتن معنای عبارت – سپس به سوى او بازگردانيده مى‌شويد – معنا اینچنین می شود که: پس از اینکه در دورانی بس طولانی مشمول شفاعت خداوند قرار گرفتید، در نهایت به سوی او باز می گردید.


[1]– مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 270

[2]–  مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 330

[3] –  مفردات، ص 270، واژه «شفع»

[4] – پیام قرآن، ج 6، ص 520.

[5] – تفسير الميزان، جلد 1 ، صفحه 292

[6] – اصول كافي ، جلد 2 ، صفحه 68

[7] – به عنوان مثال: وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْني‏ شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى (26 / نجم)

و چه بسیار فرشتگانند که شفاعت ایشان سودمند نباشد مگر آن را که خدا بخواهد و از او راضي باشد و به او اذن دهد.

[8] –  نهج الفصاحه – فقره 536

[9] – إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیر.   (بحارالانوار، ج 44، ص 286)

[10] – تجرّد = جدايي از تعلقات دنيا

[11] – جدا شدن

[12] – منظور از نفوس سماوی ارواح پاک می‌‌باشند که در رأس آنها معصومین (ع) جای دارند.

[13] – کشف الحقایق- صفحه 175

[14] – شاید به ائمه معصومين (ع) به عنوان الگو ايمان داشته باشيم اما ممكن است علم مورد نياز براي پيروي كامل از ايشان را نداشته باشيم. براي همين هيچگاه نمي توانيم به آنها تمثل جوييم، زيرا هر چقدر كه سعي كنيم و با آن بزرگواران مشابهت ورزيم، بالاخره در موقعيتي كمبود علم ما نسبت به آنها باعث مي شود كه در يك امتحان مهم شكست بخوريم و سقوط كنيم و تشخيص ندهيم كه حق يا باطل كدام است. به همين دليل است كه مطالعه سيره معصومين (ع) و اولياي الهي بسيار حائز اهميت است.

[15] – بحار الانوار – جلد 8 ص 353

[16]– اعْمَلُوا وَ أَطِيعُوا وَ لَا تَتَّكِلُوا وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ، فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِينَ مَنْ لَا يَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ.   (اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، ج‏1، ص: 52)

[17] – سفينة البحار، ج 1 ص 231

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *